معرفی و دانلود رایگان کتاب لیبرتی شاهد خاموش

معرفی کتاب لیبرتی شاهد خاموش

کتاب لیبرتی شاهد خاموش نوشته جیمز بمفورد، به داستانی واقعی از ماجرای کشتی استراق سمع سازمان امنیت ملی به نام لیبرتی می‌پردازد که در بحبوحه جنگ شش روزه اسراییل و اعراب وارد مهلکه می‌شود و شروع به ضبط و ثبت واقعیت‌ها می‌نماید، اما اسراییلی‌ها با علم به اینکه لیبرتی متعلق به هم پیمان‌شان یعنی ایالات متحده است به آن رحم نمی‌کنند.

کتاب لیبرتی شاهد خاموش، بخشی از ترجمه اثر معروف و پرفروش (Body of Secrets) است. این اثر در سال 2001 انتشار یافت و همانند اثر قبلی این نویسنده (The Puzzle Palace) با استقبال بی‌نظیری در دنیا مواجه گردید.

در تاریخ 4 نوامبر 1952 در آمریکا، با صدور فرمان رئیس جمهور «ترومن» سازمان دولتی جدیدی به وجود آمد. تولد سازمان امنیت ملی (NSA) در آن روز نخستین گام در راه ایجاد پیچیده‌ترین و جامع‌ترین سیستم نظارت اطلاعاتی دنیا و نقطه آغاز بزرگترین تهدید علیه آزادی‌های فردی، نه تنها در ایالات متحده بلکه در تمام دنیا بود.

سازمان امنیت ملی حاصل رشد بخش «اطلاعات سیگنال» وزارت جنگ ایالات متحده است. این سازمان در میان همه دستگاه‌های دولتی در آمریکا و حتی اغلب کشورهای دیگر، از این نظر منحصر به فرد است که «هیچ محدودیت یا تعریف مشخصی ندارد.» NSA تقریبا هر کاری را در هر زمان و هر کجا که بخواهد می‌تواند انجام بدهد؛ اگر چه در دنیا شناخته شده نیست و مردم از سازمان سیا (CIA) به عنوان قوی‌ترین و مخوف‌ترین سازمان یاد می‌کنند اما حقیقت چیز دیگری است؛ NSA یا همان «سازمان امنیت ملی» قدرتمندترین و سری‌ترین سازمان جاسوسی در دنیا است.

این سرویس مخفی بیش از 40 هزار کارمند و کارشناس دارد که فناوری پیشرفته استراق سمع، جاسوسی و جمع‌آوری و پردازش اطلاعات را درخدمت گرفته است. این آژانس با استفاده از آنتن‌های رادار در سراسر جهان و ماهواره‌های جاسوسی و میکروفون‌های مخفی، در کشورهای مختلف به جمع‌آوری و پردازش اطلاعات می‌پردازد. «سازمان امنیت ملی آمریکا» با استفاده از سیستم بسیار پیشرفته «اشلون»، مقاصد و اهداف نظامی و غیر نظامی (تجاری و سیاسی) از جمله سازمان‌های دولتی، وزارتخانه‌ها، شرکت‌های تجاری و صنعتی و حتی سازمان‌های جاسوسی را کنترل می‌نماید. «اشلون» قادر است تا بیش از 3 میلیارد ارتباط و مکالمه شامل مکالمات تلفنی، پیام‌های پست الکترونیک، پیام‌های اینترنتی و ارتباطات فیبر نوری را در هر روز استراق سمع نماید. این سازمان از روز نخست تاکنون به دور از انظار عموم و حتی کنگره ایالات متحده، به فعالیت جاسوسی چند میلیارد دلاری خود ادامه داده است و در این میان تفاوتی بین دوست و دشمن نمی‌گذارد. این سازمان با شورای امنیت ملی رابطه مشخص شده‌ای ندارد.

جیمز بمفورد (James Bamford)، نویسندۀ کتاب، دوران کودکی‌اش را در «ناتیک ماساچوست» سپری کرد و قبل از ورود به مدرسه حقوق در بوستون، سه سال را در نیروی دریایی گذراند. او بعد از فارغ التحصیلی و به دنبال موضوع «افتضاح واترگیت» با حس کنجکاوی به سمت حرفه خبرنگاری کشیده شد، اگر چه مسیر خود را به نویسندگی تغییر داد و تصمیم به تالیف کتاب گرفت.

خانه معما «The Puzzle Palace» اولین کتابی بود که او در آن زمان تالیف کرد؛ گزارشی در مورد سازمان امنیت ملی آمریکا‌؛ سری‌ترین سازمان جاسوسی اطلاعاتی آمریکا. این کتاب که در سال 1982 چاپ شد اولین کتابی بود که تا آن زمان درباره سازمان امنیت ملی نوشته شده بود و خیلی زود به یکی از کتاب‌های پُرفروش مبدل گشت.

جیمز بمفورد در طی تحقیق برای کتاب «The Puzzle Palace» خود، از «قانون آزادی اطلاعات» استفاده کرد تا به اسناد NSA که به تازگی از حالت طبقه‌بندی خارج شده بود دست یابد. با این حال NSA که در پنهان کاری زبان‌زد است، «بمفورد» را به دلیل نشت اطلاعات امنیت ملی تهدید به پیگرد قانونی کرد، اگر چه تحقیقات «بمفورد» کاملا قانونی بود و در نهایت دولت او را به حال خود واگذاشت.

در بخشی از کتاب لیبرتی شاهد خاموش می‌خوانید:

یک ناوشکن موشک‌انداز روسی مدت کوتاهی لیبرتی را تعقیب کرد اما دو ناوشکن و یک کشتی نظامی آمریکایی با ایجاد پوشش کامل در دنباله لیبرتی هرگونه شانسی برای دستیابی روس‌ها به هرگونه کاغذی را از آن‌ها گرفتند. در طول مسیر، کشتی یدک‌کش از نیزه‌های بلند و تورهایی استفاده می‌کرد تا موارد فوق سری را به چنگ بیاورد. وقتی که یدک‌کش نمی‌توانست بعضی از وسایل را به خوبی جمع‌آوری نماید آن مواد به زیر یدک‌کش می‌رفتند و توسط پره‌های قدرتمند آن به قطعات بسیار ریز مبدل می‌شدند. علیرغم این هشیاری و مراقبت، اجساد پنج متخصص از حفره بزرگ «لیبرتی» به بیرون لغزیده بود و هرگز به دست نیامدند.

نگرانی و دغدغه دیگر در فورت مید، سه زبانشناس غیرنظامی عربی NSA بر روی کشتی بود. آن‌ها قبلاً توسط هواپیما به روتا منتقل شده بودند و در آن‌جا به خدمه لیبرتی پیوستند. یکی از آن‌ها به نام آلن ام. بلو کشته شده بود. دیگری، دونالد ال بالاک زخمی شده بود و سومی رابرت ال ویلسون نجات یافت و سالم بود. مارشال کارتر به یک مسئول در NSA دستور داد تا کشتی را در مالت ملاقات نماید و در امر برگرداندن هرچه سریع‌تر و مخفیانه‌تر بالاک و ویلسون به ایالات متحده نهایت تلاشش را بنماید.

وقتی لیبرتی در 14 ژوئن به مالت یدک شد، تلاش برای مدفون کردن آن وقایع با تمام سرعت ادامه داشت و یک سانسور کلی اخبار مقرر شد. خدمه تهدید شده بودند که اگر کلمه‌ای در مورد آنچه در لیبرتی گذشت نزد خانواده‌شان یا حتی دوستان همکارشان بیان می‌کردند به دادگاه نظامی و زندان فرستاده می‌شدند. لاری ویور می‌گفت که او نیز تهدید شده بود. «اگر شما حتی یکبار دیگر در این مورد نزد کسی حتی یک کلمه بگویید به زندان خواهید افتاد و برای همیشه فراموش خواهید شد.»