نسبت به رمانهایی که تا حالا خوندم خیلی بهتر بوده. طولانی بود ولی نویسنده احساسات رو جوری توی رمان تقسیم کرده بود که توش غرق میشی و خستگی آنچنان به چشت نمیاد در کل عاشقانه زیبایی بود و غم انگیزترین قسمتش قطعهی استاد شریعتی بود که میگه: (من تو را دوست دارم و تو دیگری را و دیگری، دیگری را و اینگونه ست که همه تنهاییم)
✍︎نتیجه اخلاقی رمان: در ناامیدی بسی امید است.
و یه انتقاد خیلی مهم نسبت به نویسنده کاش وقتی از ناامیدی دانشجوها گفتی یه امیدیم میدادی چون به نظرم جملهای که استاد به فرزاد و مجید گفت یکم سنگین بود انگار که بدبختی مملکت تقصیر دانشجوهاست☹︎
✍︎نتیجه اخلاقی رمان: در ناامیدی بسی امید است.
و یه انتقاد خیلی مهم نسبت به نویسنده کاش وقتی از ناامیدی دانشجوها گفتی یه امیدیم میدادی چون به نظرم جملهای که استاد به فرزاد و مجید گفت یکم سنگین بود انگار که بدبختی مملکت تقصیر دانشجوهاست☹︎