نظر فربد آذسن برای کتاب پرتقال کوکی

پرتقال کوکی
جواد مرادی
۱۳۹۷/۰۱/۰۱
سلام. به نظر من شیوهی ترجمه شما بسیار هوشمندانه و عالی است و به نوعی تونسته شکل اصلی کتاب رو برای خواننده فارسی تداعی کنه. ترجمه چنین کتابی واقعا سخته و اینکه مترجم چه راهبردی رو اختراع کنه که به بهترین شکل به متن اصلی نزدیک باشه، واقعا کار سختیه. کار شما بسیار جالب و قابل ستایشه. بسیار از شما بابت چنین ترجمهی خوبی متشکرم. موفق و پیروز باشید.
sadaf khd
۱۳۹۷/۰۸/۱۹
ممنون از ترجمهی خوبتون و توضیحاتتون راجب ترجمه
همونطور که توی مقدمهی کتاب ذکر شده، زبان کتاب یه گویش ابداعیه به نام «ندست» که ترکیبیه از انگلیسی کاکنی + واژههای روسی که توی ترجمهی فارسی تبدیل شده به فارسی عامیانه + واژههای کردی (و تک و توک عربی). اگه خوانندهای با به کار بردن واژههای کردی لابلای متن فارسی مشکل داشته باشه، طبیعتاً اگه نسخهی انگلیسی رو هم بخونه، با واژههای روسیای که اون وسط پخش شدن، نمیتونه احساس راحتی کنه. این اشکال ترجمه نیست؛ ذات خود کتابه. خود برجس توی مقدمهای که سال 1986 برای کتاب نوشته، ذکر کرده که مردم فیلم رو به کتاب ترجیح میدن، چون زبان به کار رفته توی کتاب توی ذوقشون میزنه، چون این گویش ندست، به گفتهی برجس، یه انتخاب زیباشناسانهست و مثل تمام انتخابات زیباشناسانهی دیگه نمیتونه روی همه تاثیر یکسان بذاره. ترجمهی من از کتاب هم پر از همین انتخابای زیباشناسانهست و اصلاً دید مکانیکی نسبت بهش نداشتم؛ واکنشهای متفاوتی هم نسبت بهش دریافت کردم: یه سری از گفتن عالیه، یه سری هم گفتن افتضاحه. ولی دوستانی که نظر منفی نسبت به ترجمه داشتن (طبق اون چیزی که من متوجه شدم)، با متن اصلی آشنایی نداشتن و گمان میکردن ترجمهی نامتعارف من ناشی از اینه که زبون فارسی رو خوب بلد نیستم یا مثلاً دارم خواننده رو اذیت میکنم؛ غافل از این که متن اصلی از ترجمهی من نامتعارفتر و سختخونتره.
مثال میزنم:
He was creeching out loud and waving his rookers and making real horrorshow with the slovos, only the odd blurp blurp coming from his keeshkas, like something was orbiting within, or like some very rude interrupting sort of a moodge making a shoom...
که بدین ترتیب ترجمه شده:
آژیرش به صدا درآمده بود و یاوراشو تو هوا تکون میداد و واژهسرایی گولاخی به راه انداخته بود و آروغوهای عجیبی از اعماق وجودش قیام میکردن؛ طوری که انگار یه چیزی توی اندرونیش در حال جوشش و خروش بود و خیلی ناجور میپرید وسط حرف یه زهلام که سر و صدا راه انداخته.
اینجا واژههایی مثل rooker, slovo, keeshka, moodge, shoom رو خوانندهی انگلیسیزبان فقط میتونه با توجه به کاربردشون توی این جمله یا جملات قبلی یا مراجعه به لغتنامهی ندست معنیشونو بفهمه، در حالی که معادلسازیهای من به مراتب فهمشون راحتتره. مثلاً Slovo که به روسی میشه کلمه صرفاً واژه ترجمه کردم یا Rooker رو که به روسی میشه دست، ترجمه کردم یاور که توی فارسی حداقل این معنای ضمنای رو با خودش به همراه داره که اینجا داره به چیزی اشاره میشه که نقش پشتیبان رو داره. به عبارت دیگه «یاور» رو خیلی راحتتر میشه به «دست» ربط داد تا rooker رو به hand.
البته میدونم تمام این صحبتا نظر کساییو که نتونستن با ترجمه ارتباط برقرار کنن، عوض کنه. ولی خب هدف از گفتنشون این بود که اشاره کنم این عدم برقراری ارتباط بیشتر به ذات خود کتاب مربوط میشه تا ترجمهی من. من همچنان منتظر منتقدیم که با استناد بر متن اصلی از ترجمه ایراد بگیره.