اول که دلم میخواد برم مرحوم مارگارت رو صدا کنم بگم پاشو بقیشو بنویس، من نمیدونم آخرش چی میشه این دیوانه کنندست.
اسکارلت دختر شجاع و بی پرواییه و این جذابه ولی مسلما اگه یکم عاقل بود و یکم خودخواهیش کم تر بود خیلی آدم بهتری میبود، هرچند برای داستان جذابه ولی خب به چشم یه قهرمان نمیشه بهش نگاه کرد، چون زندگی خودش، خواهرش، فرانک، رت، بچه هاش، اشلی و خیلیای دیگه رو سر غرور و خودخواهی هاش خراب کرد. خب خیلیا هستن که شجاعن ولی عاقلم هستند و عقل شجاعت رو تعدیل میکنه. شخصیت رت برام جالب بود و اینکه هر وقت اسکارلت میخواست کار خوب کنه میگفت نه تو ذات بدی داری و فقط ظاهرا میخوای کار خوب کنی و هر وقت میخواست کار بد کنه تشویقش میکرد ولی بعدش بهش عذاب وجدانم میداد، بهر حال شخصیت جذابی داشت و خیلی جالب بود. و چیز جالب توجه دیگه فرهنگ صد و پنجاه سال پیش مردم آمریکاست، کسایی که وقتی یکی بهشون ابراز علاقه میکرد باید فوری ازدواج میکردند ولی الان سالها با هم زندگی میکنن ولی آخرشم معلوم نیست با هم ازدواج کنن و چقدر دوره زمونه عوضشون کرده و ما هم کم کم داریم به همون سمت و سو میریم. دید واقع بینانه خانم مارگارت فوق العاده بود، اینکه اگر چه یسری جاها از برده داری حمایت میکرد ولی در مورد شخصیتها خیلی بی طرفانه و طبیعی نوسته بود نه مثل خیلی داستانهای دیگه که شخصیتهای خوب و بد افسانهای خلق میکنن، آدمهای این داستان عین آدمهای واقعی فراز و نشیب شخصیتی داشتند.
armin ghadiriqqq tq I'm
۱۴۰۰/۰۶/۰۳
مکمل این رمان نوشته شده اسمش هست رت باتلر، فوق العاده است، جالبه بدونید من ابتدا اون رو خوندم و بعد جذب این رمان شدم
اسکارلت دختر شجاع و بی پرواییه و این جذابه ولی مسلما اگه یکم عاقل بود و یکم خودخواهیش کم تر بود خیلی آدم بهتری میبود، هرچند برای داستان جذابه ولی خب به چشم یه قهرمان نمیشه بهش نگاه کرد، چون زندگی خودش، خواهرش، فرانک، رت، بچه هاش، اشلی و خیلیای دیگه رو سر غرور و خودخواهی هاش خراب کرد. خب خیلیا هستن که شجاعن ولی عاقلم هستند و عقل شجاعت رو تعدیل میکنه. شخصیت رت برام جالب بود و اینکه هر وقت اسکارلت میخواست کار خوب کنه میگفت نه تو ذات بدی داری و فقط ظاهرا میخوای کار خوب کنی و هر وقت میخواست کار بد کنه تشویقش میکرد ولی بعدش بهش عذاب وجدانم میداد، بهر حال شخصیت جذابی داشت و خیلی جالب بود. و چیز جالب توجه دیگه فرهنگ صد و پنجاه سال پیش مردم آمریکاست، کسایی که وقتی یکی بهشون ابراز علاقه میکرد باید فوری ازدواج میکردند ولی الان سالها با هم زندگی میکنن ولی آخرشم معلوم نیست با هم ازدواج کنن و چقدر دوره زمونه عوضشون کرده و ما هم کم کم داریم به همون سمت و سو میریم. دید واقع بینانه خانم مارگارت فوق العاده بود، اینکه اگر چه یسری جاها از برده داری حمایت میکرد ولی در مورد شخصیتها خیلی بی طرفانه و طبیعی نوسته بود نه مثل خیلی داستانهای دیگه که شخصیتهای خوب و بد افسانهای خلق میکنن، آدمهای این داستان عین آدمهای واقعی فراز و نشیب شخصیتی داشتند.