سلام مریم ثروت هستم نویسندهی داستان
متاسفانه این داستان بعد از بسته شدن سایت نودهشتیا پخش شد و این شخص غیر حقیقی کتاب رو به اسم خودشون زدن
در مورد داستان بهتر دیدم یه سری مسائل رو عنوان کنم نکته مهم که این کتاب برای سال ۸۹ هست اون موقع توی کتابهای ما اصلا چیزی به اسم تجاوز نبود خودم اون موقع خیلی کتاب میخوندم و اصلا همچین چیزی رو ندیده بودم
به نظرم رسید روی سیاه تجاوز باید نشون داده بشه نمیشه که همه چی گل و بلبل باشه
جالب اینحاست که من اولین فردی هستم که تو اون سالها از این مسئله نوشتم
حالا شما به من بگید موقعیت جامعه ما در اون روزها چی بود؟ واقعیت جامعه ما این بود که اون موقع اگر دختر و پسری رو تو خیابون میدیدن عقد میکردند حالا اگه ثمره تو این شرایط بود میتونست کار دیگهای کنه؟
خوب میدونم داستان سیاه بود میدونم آخر داستان شاد تموم نشد و بر خلاف باور عموم خیلی هم رئال تموم شد من واقعیت جامعه رو نوشتم
نهایت کاری که از دستم بر اومد اینکه میثاق قبول کرد مسئولیت پذیر باشه نهایت خوش بینیم بود تازه این مورد مال ده سال پیش بود الان که همه چی عوض شده من ثمره انتظار رو کار قویای نمیدونم فقط پیغای برای گفتن داشتم که به نظرم باید نوشته میشد
در مورد نثر داستان اعتراف میکنم اگر قرار بود الان بنویسم حتماً نثر داستان رو عوض میکردم ولی اون موقع به نظرم رسید این شخصیت باید با نثرش نشون بده چجور شخصیتیه یه دختر چموش بود دختر باری به هرجهتی بود به خاطر همین این نثر رو انتخاب کردم ولی قبول دارم الان که تجربهام بیشتر شده میدونم باید برای عموم بنویسم و خوب حرفی ندارم
به هر حال ممنون از همگی
محمد مرادی
۱۴۰۳/۰۷/۲۶
سرکار خانم ثروت امیدوارم کتابهای پربارتری از شما ببینیم و بخونیم. همین کامنت شما کلی واسه من ارزش داشت و نشون دهندهی بها دادن نویسنده به مخاطبشه با آرزوی بهترینها.
متاسفانه این داستان بعد از بسته شدن سایت نودهشتیا پخش شد و این شخص غیر حقیقی کتاب رو به اسم خودشون زدن
در مورد داستان بهتر دیدم یه سری مسائل رو عنوان کنم نکته مهم که این کتاب برای سال ۸۹ هست اون موقع توی کتابهای ما اصلا چیزی به اسم تجاوز نبود خودم اون موقع خیلی کتاب میخوندم و اصلا همچین چیزی رو ندیده بودم
به نظرم رسید روی سیاه تجاوز باید نشون داده بشه نمیشه که همه چی گل و بلبل باشه
جالب اینحاست که من اولین فردی هستم که تو اون سالها از این مسئله نوشتم
حالا شما به من بگید موقعیت جامعه ما در اون روزها چی بود؟ واقعیت جامعه ما این بود که اون موقع اگر دختر و پسری رو تو خیابون میدیدن عقد میکردند حالا اگه ثمره تو این شرایط بود میتونست کار دیگهای کنه؟
خوب میدونم داستان سیاه بود میدونم آخر داستان شاد تموم نشد و بر خلاف باور عموم خیلی هم رئال تموم شد من واقعیت جامعه رو نوشتم
نهایت کاری که از دستم بر اومد اینکه میثاق قبول کرد مسئولیت پذیر باشه نهایت خوش بینیم بود تازه این مورد مال ده سال پیش بود الان که همه چی عوض شده من ثمره انتظار رو کار قویای نمیدونم فقط پیغای برای گفتن داشتم که به نظرم باید نوشته میشد
در مورد نثر داستان اعتراف میکنم اگر قرار بود الان بنویسم حتماً نثر داستان رو عوض میکردم ولی اون موقع به نظرم رسید این شخصیت باید با نثرش نشون بده چجور شخصیتیه یه دختر چموش بود دختر باری به هرجهتی بود به خاطر همین این نثر رو انتخاب کردم ولی قبول دارم الان که تجربهام بیشتر شده میدونم باید برای عموم بنویسم و خوب حرفی ندارم
به هر حال ممنون از همگی