همراهان گرامی، نظرات تک تک شما عزیزان را مطالعه کردم. یک کهکشان سپاس از مهر و لطفتان که بیتردید به من میرسد... و این مژده را به کسانی که به چنین کتابهایی علاقمند هستند میدهم که به زودی شاهد انتشار اثر ارزشمند دیگری خواهید بود که به وقت خود معرفی خواهد شد. هرچند شاید درک لحظهی حال و زندگی در آن در دنیای امروز کاری غیرممکن به نظر برسد، اما کسانی که این راه را رفتهاند میدانند که هیچ چیز غیرممکن نیست. در پاسخ به برخی از پرسشهای شما لازم است به این نکات اشاره کنم: 1- درست است که هر کس قلمی دارد و انتخابها کاملاً سلیقهای هستند، اما من همواره در ترجمه تلاش دارم به متن اصلی و ادبیات نویسنده وفادار باشم و مثل برخی از واژههای بلندبالا استفاده نمیکنم یا برای بازاری شدن کتاب ادبیات و واژههای عامه پسند را به کار نمیبرم و متاسفانه بارها شاهد چنین رویکردهایی بوده ام. 2- همانطور که در مقدمهی کتاب هم ذکر کرده ام، این امکان وجود داشته که در حواشی متن از اشعار شاعران نامدار ایرانی استفاده شود، اما نمیخواستم دیدگاه من بر خواننده تاثیرگذار باشد و اگر میخواستم گنج بیپایان ادبیات ایران را با این اثر بیامیزم، بیتردید حواشی و توضیحات بیشتر از متن خود کتاب میشد، برای همین به یکی دو بیت نغز از مولانا بسنده کردم و البته در آثار بسیاری از شاعران و عارفان میتوان چنین ابیاتی را یافت که حتی در یک مصرع جهانی معنا در خود پنهان دارند و خوانندگان اهل معرفت هنگام خواندن کتاب چنین ابیاتی در ذهنشان تداعی میشود 3- این حدیث و مثل و اندرز در بسیاری از فرهنگها وجود دارد که: سخن خوب را از هر کسی بشنوید، حتی از دشمن تان... شاید اگر قرار باشد نگاهی به زندگی کنونی اکهارت تله یا بسیاری از کسانی که در این عرصه نامی داشته اند، دارند یا خواهند داشت، بیندازیم؛ از خواندن چنین کتابهایی پشیمان شویم اما مهم نیست که آنها با معرفتی که بدست آوردهاند چه میکنند، مهم این است که شما با آنچه که آموخته اید چه میکنید. قضاوت را به همان کسانی واگذار کنید که علاقمند به تحمل رنج کشیدن بار سنگین قضاوتها و پیش داوری هستند. حق در همه جای جهان حق است و همه آن را میشناسیم، اما گاهی اوقات خود را به نشناختن میزنیم... همانطور که در کتاب هم ذکر شده: این بارها را به زمین بگذارید، همچنان که اگر ذغال افروختهای در دستتان بود، آن را بلافاصله میانداختید... شاد باشید و در لحظه غزال رمضانی، بهار زمردین 1395
1- درست است که هر کس قلمی دارد و انتخابها کاملاً سلیقهای هستند، اما من همواره در ترجمه تلاش دارم به متن اصلی و ادبیات نویسنده وفادار باشم و مثل برخی از واژههای بلندبالا استفاده نمیکنم یا برای بازاری شدن کتاب ادبیات و واژههای عامه پسند را به کار نمیبرم و متاسفانه بارها شاهد چنین رویکردهایی بوده ام.
2- همانطور که در مقدمهی کتاب هم ذکر کرده ام، این امکان وجود داشته که در حواشی متن از اشعار شاعران نامدار ایرانی استفاده شود، اما نمیخواستم دیدگاه من بر خواننده تاثیرگذار باشد و اگر میخواستم گنج بیپایان ادبیات ایران را با این اثر بیامیزم، بیتردید حواشی و توضیحات بیشتر از متن خود کتاب میشد، برای همین به یکی دو بیت نغز از مولانا بسنده کردم و البته در آثار بسیاری از شاعران و عارفان میتوان چنین ابیاتی را یافت که حتی در یک مصرع جهانی معنا در خود پنهان دارند و خوانندگان اهل معرفت هنگام خواندن کتاب چنین ابیاتی در ذهنشان تداعی میشود
3- این حدیث و مثل و اندرز در بسیاری از فرهنگها وجود دارد که: سخن خوب را از هر کسی بشنوید، حتی از دشمن تان... شاید اگر قرار باشد نگاهی به زندگی کنونی اکهارت تله یا بسیاری از کسانی که در این عرصه نامی داشته اند، دارند یا خواهند داشت، بیندازیم؛ از خواندن چنین کتابهایی پشیمان شویم اما مهم نیست که آنها با معرفتی که بدست آوردهاند چه میکنند، مهم این است که شما با آنچه که آموخته اید چه میکنید. قضاوت را به همان کسانی واگذار کنید که علاقمند به تحمل رنج کشیدن بار سنگین قضاوتها و پیش داوری هستند. حق در همه جای جهان حق است و همه آن را میشناسیم، اما گاهی اوقات خود را به نشناختن میزنیم... همانطور که در کتاب هم ذکر شده: این بارها را به زمین بگذارید، همچنان که اگر ذغال افروختهای در دستتان بود، آن را بلافاصله میانداختید...
شاد باشید و در لحظه
غزال رمضانی، بهار زمردین 1395