مطالب این کتاب صد در صد درست ولی نیمی از حقیقته یعنی... بخونیمش ولی برای فهم کامل مکانیزم ذهن، فقط به این کتاب اکتفا نکنیم. متأسفم که این کتاب تفکیک ذهن خودآگاه و ناخودآگاه رو به درستی انجام نداده و بدتر از اون اینکه ذهن ناخودآگاه رو به صورت یک دیو بیخاصیت تشریح کرده. آیا دستی که زخمی یا مصدوم شده رو باید قطع کرد؟ آیا نقش ذهن نیمه هوشیار رو در موفقیت (موفقیت به معنای انجام درست و کامل یک مأموریت و نه صرفا شادی جاری در هر شرایط) میشه نادیده گرفت یا انکار کرد؟ اشاره میکنم به یک جملهی معروف: ذهن ناخودآگاه خادمی شایسته اما اربابی مستبد است. و ختم میکنم به این جمله از کارلی یونگ: هر جا از خدا صحبت کردم مقصودم ذهن ناخودآگاه بوده...
بخونیمش ولی برای فهم کامل مکانیزم ذهن، فقط به این کتاب اکتفا نکنیم.
متأسفم که این کتاب تفکیک ذهن خودآگاه و ناخودآگاه رو به درستی انجام نداده و بدتر از اون اینکه ذهن ناخودآگاه رو به صورت یک دیو بیخاصیت تشریح کرده.
آیا دستی که زخمی یا مصدوم شده رو باید قطع کرد؟
آیا نقش ذهن نیمه هوشیار رو در موفقیت (موفقیت به معنای انجام درست و کامل یک مأموریت و نه صرفا شادی جاری در هر شرایط) میشه نادیده گرفت یا انکار کرد؟
اشاره میکنم به یک جملهی معروف:
ذهن ناخودآگاه خادمی شایسته اما اربابی مستبد است.
و ختم میکنم به این جمله از کارلی یونگ:
هر جا از خدا صحبت کردم مقصودم ذهن ناخودآگاه بوده...