اولین بار سیزده ساله بودم که بوف کور را خواندم و زمان زیادی را با تصویر پیرمرد خنزرپنزری جوی و درخت سرو و دختری در لباس سیاه با گلی در دست زندگی میکردم... آن زمان شاید درست نفهمیدم چه شد، اما حالا بعد از گذر دو دهه تمام آن طمعها و بوها و حس و حال با شنیدن این اثر زنده شد و بوف کور برایم بیش از همیشه قابل تحسین... از خودآگاه به ناخوداگاه و از آن به وجدان آگاه کشمکشی میان انسان و عقدههای روانی فروخورده
از خودآگاه به ناخوداگاه و از آن به وجدان آگاه
کشمکشی میان انسان و عقدههای روانی فروخورده