نظر مهرداد زنده دار برای کتاب بیتا: داستان واقعی سرقت از بانک کشاورزی همدان

بیتا: داستان واقعی سرقت از بانک کشاورزی همدان
حمید مقیمی
۲۹۲ رای
مهرداد زنده دار
۱۳۹۸/۰۸/۰۷
با تشکر از نویسنده کتاب که البته رسالت سنگینی هم در کنار بیتا خانم و به عنوان همسر ایشان بر عهده داشته و دارند.

بنده ساکن همدان هستم و در زمان وقوع این جنایت دردناک فقط 9 سال داشتم خواهرم با خانم بیتا نفیسی در دبیرستان اندیشه همدان هم مدرسه‌ای بودند و جلسات درس حرفه و فن را هم در خدمت خانم طاهریان تجربه کرده بودند.
من هنوز بعد از سی سال اون روز شوم رو به یاد دارم! خواهرم سراسیمه از مدرسه به منزل برگشت و برای مادرم داشت تعریف می‌کرد که چه اتفاق دردناکی رخ داده. من که مشغول تماشای تلویزیون بودم خیلی سریع جلو رفتم تا در جریان این اتفاق قرار بگیرم. در آن سنین کودکی تصور اینکه اینچنین جنایتی رخ داده باشد و به کودکان هم ترحمی نداشته‌اند مرا دچار هراس و وحشت کرد که هنوز خاطره آن روز را در ذهنم دارم! بارها با خود میگویم که من فقط از شنیدن این اتفاق 30 سال است که عمق فاجعه را از یاد نبرده‌ام وای به حال تنها بازمانده آن خانواده که چگونه میتوان انتظار داشت با چنین فاجعه بزرگی کنار بیاید؟!

پدرم در روز اعدام جنایتکاران حضور داشت و از انزجار و خشم مردم از این تبهکاران برایم صحبت می‌کرد اینکه وقتی سر آن‌ها را قطع کردند مردم خشمگین به سمت سرها هجوم بردند و مثل توپ فوتبال آن‌ها را از میدان آرامگاه بوعلی تا میدان امام لگد زدند. اما همه اینها هم نمیتوانست آب رفته را به جوی بازگرداند! حماقت قاتل اصلی (حسین گلزار) که کارمند اخراجی بانک کشاورزی بود به قدری بود که تصور میکرد می‌تواند از دست قانون فرار کند!

افسوس که اتفاقی که نباید می‌افتاد افتاد اما در رخداد این جنایت آنهایی که در انجام کارشان قصور کردند هم مسئولند!
آژیر بانک مدتها بود که از کار افتاده بود و‌ای کاش آن را جدی گرفته بودند!
هیچ پاسخی ثبت نشده است.
👋 سوالی دارید؟