سایههای میان ما از اون کتابهاست که از همون اول فضای رازآلود و پرتنشش آدم رو میکشه توی خودش. داستان با ریتم خوبی جلو میره و مدام حس تعلیق رو حفظ میکنه، طوری که هر فصلت رو کنجکاوتر میکنه برای ادامه. چیزی که خیلی چشمگیره، فضای تاریک و حسابشدهی داستانه؛ نویسنده خوب بلده با سایهها، سکوتها و ناگفتهها بازی کنه.
شخصیتپردازی یکی از نقاط قوت کتابه. شخصیت اصلی جاهطلب، باهوش و در عین حال آسیبپذیره و همین تضادها باعث میشه جذاب باشه. رابطهها ساده و سطحی نیستن؛ پشت هر حرف و هر تصمیم، نیت یا ترسی پنهانه. این باعث میشه آدم مدام بین همذاتپنداری و تردید در نوسان باشه و نتونه بهراحتی قضاوت کنه.
نثر کتاب روانه و فضای داستان رو خوب منتقل میکنه؛ نه زیادی توصیفی که خستهکننده بشه، نه اونقدر سریع که جزئیات از دست بره. تم اصلی کتاب قدرت، عشق و فریبه و اینکه مرز بین اینها چقدر میتونه باریک و خطرناک باشه. داستان مدام این سؤال رو تو ذهن میندازه که برای رسیدن به خواستههامون حاضریم تا کجا پیش بریم؟
در کل، سایههای میان ما کتابیه که هم سرگرمکنندهست هم ذهن رو درگیر میکنه. بعد از تموم شدنش، حس میکنی هنوز یه بخشی از داستان و فضای سنگینش باهات مونده. از اون کتابهاست که هم هیجان داره، هم لایههای پنهان، و میتونه مدتها توی فکر آدم بچرخه.
شخصیتپردازی یکی از نقاط قوت کتابه. شخصیت اصلی جاهطلب، باهوش و در عین حال آسیبپذیره و همین تضادها باعث میشه جذاب باشه. رابطهها ساده و سطحی نیستن؛ پشت هر حرف و هر تصمیم، نیت یا ترسی پنهانه. این باعث میشه آدم مدام بین همذاتپنداری و تردید در نوسان باشه و نتونه بهراحتی قضاوت کنه.
نثر کتاب روانه و فضای داستان رو خوب منتقل میکنه؛ نه زیادی توصیفی که خستهکننده بشه، نه اونقدر سریع که جزئیات از دست بره. تم اصلی کتاب قدرت، عشق و فریبه و اینکه مرز بین اینها چقدر میتونه باریک و خطرناک باشه. داستان مدام این سؤال رو تو ذهن میندازه که برای رسیدن به خواستههامون حاضریم تا کجا پیش بریم؟
در کل، سایههای میان ما کتابیه که هم سرگرمکنندهست هم ذهن رو درگیر میکنه. بعد از تموم شدنش، حس میکنی هنوز یه بخشی از داستان و فضای سنگینش باهات مونده. از اون کتابهاست که هم هیجان داره، هم لایههای پنهان، و میتونه مدتها توی فکر آدم بچرخه.