نظر زهره گل قامت برای کتاب صوتی شب هنگام

شب هنگام
زهره گل قامت
۱۴۰۴/۰۹/۱۲
00
داستان کوتاهی است از خانم مونیکا مارون در باره زنی که شب هنگام زمانی که فقط چراغ خانه خودشان که شوهرش مثل همیشه مشغول کار حتی در شبها هست روشن است همراه سگش به خیابان و محله اشان میرود. هیچ کس بیرون از خانه نیست و همین به او آرامش میدهد زیرا او معاشرت با انسانها را زیاد دوست ندارد، برخلاف سگش که همه روزها و شبها به دنبال همنوع خودش هست و فقط هنگامی که سگش سگ دیگری را میبیند و با او بازی میکند این زن نیز به ناچار وارد صحبت با سرپرستان دیگر سگها میشود. در این سکوت او خود را تنها صاحب شهر میپندارد
هیچ پاسخی ثبت نشده است.