رمان حول یک ایدهٔ بسیار قدرتمند میچرخد:
یک آدمکش بازنشسته که مبتلا به آلزایمر است، خاطرات جنایتهایش را از دست میدهد و با اینحال وسوسهٔ قتل هنوز در او زندهاس. این برخورد
حافظه و بازنشستگی از خشونت و زوال عقل و وسوسههای قدیمی حاصلش یک اثر عمیقاً تکاندهنده و تازه است.
راوی اولشخص است، اما چون آلزایمر دارد، خواننده هیچوقت مطمئن نیست چه چیز حقیقت است و چه چیز ساختهٔ ذهن او. این تکنیک باعث میشود: متن پر از ابهام و تعلیق شود
خواننده مدام میان ترحم، انزجار و کنجکاوی در نوسانه و این باعث میشه قضاوت اخلاقی سخت بشه، چون راوی خودش هم مطمئن نیست که چه کرده این امتیاز بزرگ رمان است و تفاوتش با آثار جنایی کلیشهای را رقم میزند.
یک آدمکش بازنشسته که مبتلا به آلزایمر است، خاطرات جنایتهایش را از دست میدهد و با اینحال وسوسهٔ قتل هنوز در او زندهاس. این برخورد
حافظه و بازنشستگی از خشونت و زوال عقل و وسوسههای قدیمی حاصلش یک اثر عمیقاً تکاندهنده و تازه است.
راوی اولشخص است، اما چون آلزایمر دارد، خواننده هیچوقت مطمئن نیست چه چیز حقیقت است و چه چیز ساختهٔ ذهن او. این تکنیک باعث میشود: متن پر از ابهام و تعلیق شود
خواننده مدام میان ترحم، انزجار و کنجکاوی در نوسانه و این باعث میشه قضاوت اخلاقی سخت بشه، چون راوی خودش هم مطمئن نیست که چه کرده این امتیاز بزرگ رمان است و تفاوتش با آثار جنایی کلیشهای را رقم میزند.