این کتاب رو با کتاب شمع بی پایه مقایسه کردم، نتیجه:
مخاطب
شمع بیپایه
مخاطب کسی است که:
• دنبال تحول وجودی است
• علاقهمند به مراقبه عمیق، عرفان، پدیدارشناسی و متافیزیک است
• قصد دارد «بودن» خود را تغییر دهد، نه فقط رفتار را
ایسواران
مخاطب کسی است که:
• میخواهد آرامتر، اخلاقیتر و مهربانتر زندگی کند
• دنبال تمرین روزانه و پیشرفت تدریجی است
• نیاز به روش ساده، ساختاریافته و تکرارپذیر دارد
جمعبندی نهایی
• شمع بیپایه عشق را «حقیقت هستی» میداند؛ ایسواران عشق را «راه تمرینپذیر» برای پاک شدن ذهن.
• شمع بیپایه عشق را نتیجه اشراق، عبور از ذهن و رسیدن به وحدت هستی میبیند؛ ایسواران عشق را نتیجه انضباط اخلاقی و تمرین روزانه.
• در شمع بیپایه فردیت فرو میریزد؛ در ایسواران فردیت رشد میکند و پالایش میشود.
در شمع بیپایه عشق نقطه پایان تحول است؛ در ایسواران عشق نقطه آغاز یک زندگی اخلاقی
مخاطب
شمع بیپایه
مخاطب کسی است که:
• دنبال تحول وجودی است
• علاقهمند به مراقبه عمیق، عرفان، پدیدارشناسی و متافیزیک است
• قصد دارد «بودن» خود را تغییر دهد، نه فقط رفتار را
ایسواران
مخاطب کسی است که:
• میخواهد آرامتر، اخلاقیتر و مهربانتر زندگی کند
• دنبال تمرین روزانه و پیشرفت تدریجی است
• نیاز به روش ساده، ساختاریافته و تکرارپذیر دارد
جمعبندی نهایی
• شمع بیپایه عشق را «حقیقت هستی» میداند؛ ایسواران عشق را «راه تمرینپذیر» برای پاک شدن ذهن.
• شمع بیپایه عشق را نتیجه اشراق، عبور از ذهن و رسیدن به وحدت هستی میبیند؛ ایسواران عشق را نتیجه انضباط اخلاقی و تمرین روزانه.
• در شمع بیپایه فردیت فرو میریزد؛ در ایسواران فردیت رشد میکند و پالایش میشود.
در شمع بیپایه عشق نقطه پایان تحول است؛ در ایسواران عشق نقطه آغاز یک زندگی اخلاقی