نظر ترنج برای کتاب ما دروغگو بودیم

ما دروغگو بودیم
ترنج
۱۴۰۴/۰۸/۱۲
00
داستان یک خانواده ثروتمند که شامل یک پدر با رگههایی از دیکتاتوری و پدرسالاری، یک مادر که نقش چندان پررنگی نداره، سه دختر که هر کدام چند بچه دارن ولی در ازدواجها ناموفق هستند و نوهها میشه. قهرمان داستان بزرگترین نوه است به نام کیدنس که به همراه دخترخاله و پسرخالهاش ویک جوان رنگین پوست دیگه جمع دروغگویان رو تشکیل میده کیدنس در اثر حادثهای حافظهاش رو از دست میده و به یاد نمیاره چه اتفاقی براش افتاده و وقتی بعد از یک وقفه یکساله در هفده سالگی طبق روال هرسال تابستان رو به همراه خانواده به جزیره برمیگرده کم کم خاطرات باز میگردن... طرح اصلی و ایده داستان جالب بود این که خانواده ثروتمندی که به خاطر طمع در شُرف از هم پاشیدگی هستند و بعد حادثه اتفاق میفته؛ ولی حقیقتا از نحوه روایت داستان خیلی خوشم نیومد اینکه بخشهایی از کتاب ناگهان تبدیل به یک داستان سوررئال میشه که نمیفهمی مرز حقیقت و خیال کجاست یا داستانهایی که با روزی روزگاری... شروع میشد اصلا جالب نبود یا حداقل من خوشم نیومد حتی اگه مرتبط با قصه اصلی باشه. نحوه جمله بندی بعضی از قسمتهای کتاب که نمیدونم ابتکار نویسنده بوده یا مترجم ولی اینکه مثلا بگه" کمی باش مهربان" خیلی جالب نیست در نهایت پایان بندی تلخ و غمگین کتاب باعث شد فعلا نخوام سراغ آثار دیگه این نویسنده برم. هرچند داستان آموزنده و قابل تاملی داشت.
هیچ پاسخی ثبت نشده است.