نظر نادیا رضوی برای کتاب دختر کشیش

به نظرم نویسنده ی کتاب میخواد آدمی رو تصور کنه که اگر میتونست از زندگی یکنواخت و ملال آور خودش ناگهان بیرون بیاد و بخواد از صفر شروع کنه شرایط چگونه خواهد بود و چه اتفاقاتی ممکنه بیفته. زندگی تاسف بار کارگران مزرعه رو بخوبی بیان میکنه از اینکه برای کمی پول مجبورند چقدر مشقت رو تحمل کنند و صاحبان مزرعه راهی رو برای کمتر پول دادن پیدا میکنند و وقتی دوروتی دوباره حافظه اش برمیگرده و سعی میکنه از این شرایط بیرون بیاد کسی به او کمک نمیکنه و زندگی وحشتاک فقرای شهر رو نشان میده و اینکه حتی پلیس ها اجازه خوابیدن رو از آن ها میگیرند و هیچ سرپناهی ندارند. و وقتی دوروتی دنبال کار میگرده باز هم بخاطر فقیر بودنش به او کار نمیدهند. و زمانی که پسرعموی پدرش به او کمک میکند بخاطر حفظ آبروی خودش هست و نه بخاطر دوروتی. نقش پول و ثروت در این داستان کاملا مشخص است. بی پولی و فقر و رفتار زننده مردم باعث میشه افکار و عقایدی که سالها با آن ها بزرگ شده و تبلیغ آن را میکرده و دنیا را با آن دیدگاه میدیده کاملا عوض بشه. ولی شرایط سخت و دشوار کاری میکنه که حاضره با وجود این باز هم به همان زندگی قبلی برگرده و دیگر حاضر به تغییر و ریسک دیگر مثل ازدواج با آقای بورتون نباشه.