نظر جمال سلیمانی برای کتاب مرگ ایوان ایلیچ

مرگ ایوان ایلیچ
لئو تولستوی، حمیدرضا آتش برآب
۱۱۳ رای
جمال سلیمانی
۱۴۰۴/۰۷/۲۶
تولستوی یکی از بزرگترین نویسندگان ادبیات کلاسیک جهان در (کتاب مرگ ایوان ایلیچ) به شرح زندگی کارمند دادگستری بنام ایوان ایلیچ می‌پردازد. این اثر به ظاهر کوتاه و سر راست، سوالی تلخ و بنیادی را مطرح می‌کند؛ (به راستی زندگی چه معنایی دارد؟)
از نظر ایوان ایلیچ زندگی خوب به معنای پیشرفت در کار، رسیدن به منصبی پردرآمد و بالاخره تشکیل خانواده‌ای گرم و صمیمی می‌باشد که به هنگام سالخوردگی عصای دستش باشند. ایوان ایلیچ از همان جوانی تمام تلاش خود را برای رسیدن به آرمان هایش به کار می‌گیرد. او خیلی زود به مقام قاضی دست می‌یابد، حتی پیش از این اتفاق با دختری دلربا و اصل و نصب دار ازدواج می‌کند. او که تمام چیزی که از یک زندگی شاد را طلب داشته به دست آورده گمان می‌برد که تا پایان عمرش زندگی بی دغدغه‌ای خواهد داشت غافل از آنکه سرنوشت او به نحو دیگری رغم خورده است. در یکی از روزها که ایوان ایلیچ مشغول تزئین دکوراسیون خانه می‌باشد از روی چهارپایه‌ای پایین می‌افتد، در ابتدا این اتفاق را خیلی ساده و معمولی قلمداد می‌کند اما با گذشت زمان همین اتفاق ساده و مسخره تبدیل به عارضه‌ای می‌شود که دیگر درمانی ندارد و ایوان ایلیچ را به کام مرگ می‌کشاند. در بیشتر صفحات کتاب ما شاهد دست و پنجه نرم کردن ایوان ایلیچ با مرگ هستیم. او طی تاملات فلسفی خود در بستر مرگ، به بینش‌های عمیق دست می‌یابد. ایوان ایلیچ با وجود دردی طاقت فرسا، تا آخرین لحظه هوش و حواسش سر جاش است و افکارش را به وضوح بیان می‌کند. او در نهایت، مرگ آرام و بی دغدغه‌ای را تجربه می‌کند.
مطالعه این کتاب برای دوستداران ادبیات کلاسیک می‌تواند تجربه‌ای دلچسب و جذاب باشد.
هیچ پاسخی ثبت نشده است.
👋 سوالی دارید؟