داستان قشنگی بود و دوستش داشتم. خوانش هم عالی بود. فقط چند سوال از داستان برایم بی جواب ماند. چرا و چطور گرانت عاشق ویکتوریا شد؟ آنها طبق داستان حتی با هم روبرو نشده بودند! بدون هیچ برخوردی طوری عاشقانه و صبورانه با او برخورد میکرد که بعضی جاها از دستش عصبانی میشدم ویکتوریا دختری بود که آسیب دیده بود و سخت میتوانست اعتماد کند. اما گرانت و الیزابت هم آسیب دیده بودند. اما آنها مدام با گذشت و صبوری و چشم پوشی با ویکتوریا برخورد میکردند…. در قسمتهایی به نظرم غیر قابل باور رسید.
ولی نکتهی مهم تمرین برای «کمک خواستن» بود!
ولی نکتهی مهم تمرین برای «کمک خواستن» بود!