کتاب جالبی بود، خیلیا شاید نظرشون این باشه که مورسو بخاطر صداقتش متهم شده و تهشم مجازات شده، حس میکنم قصد کامو این بود که به ما بفهمونه با اینکه ته دنیا پوچه و عاقبت همه مرگه بازم میشه درست زندگی کرد، عشق ورزید، محبت ورزید و از حال لذت برد، بی هدفی و سردرگمی یجورایی عاقبت پوچی گرایی بنظر میاد، انگار کامو خودشم شخصیت مورسو رو تحسین نمیکنه فقط داره عاقبت بی هدفی رو میگه، تهش بهمون میفهمونه ما باید به زندگی معنا ببخشیم، مرگ رو بپذیریم اما خودمون به استقبالش نریم، از حال لذت ببریم و گذشته رو توی گذشته رها کنیم.
هرکس دید جالبی نسبت به این کتاب داره و ممکنه چیزای متفاوتی ازش برداشت کنه.
هرکس دید جالبی نسبت به این کتاب داره و ممکنه چیزای متفاوتی ازش برداشت کنه.