نظر ابوالفضل رضایی برای کتاب صوتی مردمان فرودست

مردمان فرودست
فئودور داستایوفسکی، پرویز شهدی
۱۶۲ رای
ابوالفضل رضایی
۱۴۰۴/۰۵/۰۵
این کتاب رو تا آخر خوندم و باید بگم پایانش واقعاً تلخ و تکان‌دهنده بود. وقتی داستان رو شروع کردم، فکر نمی‌کردم این‌قدر عمیق به شخصیت اصلی، ماکار آلکسیویچ، فکر کنم. او مردی است فقیر، تنها و در عین حال پر از احساسات صادقانه؛ کسی که با تمام وجودش واروارا آلکسیونا رو دوست داشت. اما هرچه جلوتر می‌رفتم، بیشتر متوجه شدم این عشق در کنار تنهایی عمیق ماکار، به یک نوع درماندگی تبدیل می‌شود.
نامه‌های او پر از التماس و تلاش برای نگه داشتن رابطه است، تا جایی که در آخرین نامه‌اش حس می‌کنی همه‌ی امیدش فرو ریخته. به نظرم این داستان، بیش از آنکه درباره‌ی عشق باشد، درباره‌ی تنهایی، فقر و شکستن عزت نفس است. وقتی ماکار در نهایت از واروارا جدا می‌شود، احساس می‌کنی انگار تمام دنیایش فرو ریخته. شاید همین نگاه عمیق به روح انسان‌های فرودست بود که باعث شد منتقدان آن زمان بگویند «یک ستاره‌ی جدید در ادبیات روسیه ظهور کرده است.»
این داستان مرا یاد «شب‌های روشن» انداخت. همان حس تلخ رویاهای بربادرفته، همان دیوارهای دوداندود که سال‌ها بعد هم همان‌طور سرد و بی‌روح باقی می‌مانند. چیزی که برای من خیلی تأثیرگذار بود، این واقعیت است که ماکار نه به خاطر بدجنس بودن، بلکه به خاطر قلب مهربان و نیاز به محبت سقوط کرد. اگر می‌خواهید دنیای انسان‌های ساده اما پر از احساس را بشناسید، این کتاب برای شماست—ولی آماده‌ی یک پایان تلخ باشید.
هیچ پاسخی ثبت نشده است.
👋 سوالی دارید؟