داستان دنبالهای بر عاقبت ضحاک و رستمه. که در مقدمه نویسنده گفته چیزی که درشاهنامه ازش صحبتی نشده ولی آقای صلح جو به عنوان موضوع داستان انتخابش کرده.
بخشهایی از کتاب حس میکردم نویسنده میتونست بدون نام بردن از رستم یا ضحاک صرفا قهرمان و ضدقهرمانی رو نشون بده و این داستان رو براش نقل کنه چون هیچ ارتباطی بین رستم شاهنامه با رستم این کتاب وجود نداره. مثلا در شاهنامه رستم قبل از هرنبردی با خدا مناجات میکرد ولی در این کتاب چنین چیزی وجود نداشت. یا ضحاک در اینجا اگرچه جاه طلب اما فرد باهوش و متفکریه. ضحاک شاهنامه در بیت المقدسه و فریدون برای نابودیش از رود دجله و از طریق عراق میگذره ولی اینجا ضحاک در خیلج فارسه!!
داستان تیا رو دوست نداشتم اصلا با بقیه کتاب جفت و جور نبود. خوان هفتم خیلی عجیب و غریب بود.
و پایان کار ضحاک هم خیلی ساده انگارانه و راحت بود.
ولی درنهایت موضوع اصلی داستان یعنی ادامه شاهنامه جالب بود و ضمنا کتاب به ویرایش نیاز اساسی داره.
بخشهایی از کتاب حس میکردم نویسنده میتونست بدون نام بردن از رستم یا ضحاک صرفا قهرمان و ضدقهرمانی رو نشون بده و این داستان رو براش نقل کنه چون هیچ ارتباطی بین رستم شاهنامه با رستم این کتاب وجود نداره. مثلا در شاهنامه رستم قبل از هرنبردی با خدا مناجات میکرد ولی در این کتاب چنین چیزی وجود نداشت. یا ضحاک در اینجا اگرچه جاه طلب اما فرد باهوش و متفکریه. ضحاک شاهنامه در بیت المقدسه و فریدون برای نابودیش از رود دجله و از طریق عراق میگذره ولی اینجا ضحاک در خیلج فارسه!!
داستان تیا رو دوست نداشتم اصلا با بقیه کتاب جفت و جور نبود. خوان هفتم خیلی عجیب و غریب بود.
و پایان کار ضحاک هم خیلی ساده انگارانه و راحت بود.
ولی درنهایت موضوع اصلی داستان یعنی ادامه شاهنامه جالب بود و ضمنا کتاب به ویرایش نیاز اساسی داره.