داستان انسانی که نه درگیر بایدها و نباید هاست و نه درگیر مقایسههای احمقانهی هم نوعانش. او درگیر یک چیز است ″زندگی″.
مانند کسی که بر فراز قلهای بلند مینشیند و از تماشای منظرهی روبروی خود لذت میبرد. گاهی در افکار خود غرق میشود و گاهی سعی در فهمیدن آنچه میبیند میکند و اگر موفق شود و چیز جدیدی از اجزای این جهان کشف کند به سعادتی دست مییابد که اکثر انسانها آن را جز از راه کسب ثروت ممکن نمیدانند!
مانند کسی که بر فراز قلهای بلند مینشیند و از تماشای منظرهی روبروی خود لذت میبرد. گاهی در افکار خود غرق میشود و گاهی سعی در فهمیدن آنچه میبیند میکند و اگر موفق شود و چیز جدیدی از اجزای این جهان کشف کند به سعادتی دست مییابد که اکثر انسانها آن را جز از راه کسب ثروت ممکن نمیدانند!