بیست سال پیش، در جریان یک اردوی تابستانی، خواهر پاول کوپلند به همراه سه نوجوان دیگر، گم میشن. دو تا از جسدها پیدا میشن، ولی خواهرش هیچوقت پیدا نمیشه و فرض میگیرن که مرده.
حالا، پاول که دادستانی موفقه، ناگهان با جسدی روبهرو میشه که ممکنه سرنخی از گذشته باشه و همهچیز رو زیر و رو کنه.
داستان پر هیجانه و کشش خوبی داره و کتاب مناسبی هست برای کسی که عاشق معما و رازهای حلنشدن.
جدا از داستان اصلی، پاول به واسطه شغلش که تو دادگاه هست یه داستان فرعی هم در جریانه که من این قسمتهارو ییشتر دوست داشتم.
معمای داستان واقعا ایدهاش خوی بود اما تو چند فصل آخر، همهچی خیلی سریع جمع میشه. اون همه گرههایی که در طول داستان ایجاد شده بودن، تقریباً همگی با چند مکالمه و افشاگری جمع میشن.
و یهجورایی «اتفاق بزرگ» داستان خیلی سریع افت میکنه، بدون اینکه ضربهی عاطفی کافی بهت وارد کنه.
ولی با این حال، هنوزم میشه گفت پایانش رضایتبخشه، مخصوصاً برای کسایی که دوست دارن بدونن ته ماجرا چی شد. فقط اگه دنبال پایان خیلی پیچیده یا غیرمنتظره هستین، شاید یهذره ناامیدتون کنه.
حالا، پاول که دادستانی موفقه، ناگهان با جسدی روبهرو میشه که ممکنه سرنخی از گذشته باشه و همهچیز رو زیر و رو کنه.
داستان پر هیجانه و کشش خوبی داره و کتاب مناسبی هست برای کسی که عاشق معما و رازهای حلنشدن.
جدا از داستان اصلی، پاول به واسطه شغلش که تو دادگاه هست یه داستان فرعی هم در جریانه که من این قسمتهارو ییشتر دوست داشتم.
معمای داستان واقعا ایدهاش خوی بود اما تو چند فصل آخر، همهچی خیلی سریع جمع میشه. اون همه گرههایی که در طول داستان ایجاد شده بودن، تقریباً همگی با چند مکالمه و افشاگری جمع میشن.
و یهجورایی «اتفاق بزرگ» داستان خیلی سریع افت میکنه، بدون اینکه ضربهی عاطفی کافی بهت وارد کنه.
ولی با این حال، هنوزم میشه گفت پایانش رضایتبخشه، مخصوصاً برای کسایی که دوست دارن بدونن ته ماجرا چی شد. فقط اگه دنبال پایان خیلی پیچیده یا غیرمنتظره هستین، شاید یهذره ناامیدتون کنه.