نظر 📚الناز محمدی📚 برای کتاب صوتی کسی نیست به سرهنگ نامه بنویسد

کسی نیست به سرهنگ نامه بنویسد
📚الناز محمدی📚
۱۴۰۴/۰۴/۰۸
00
یک بار دیگه مارکز و دنیای عجیب غریب کتابهاش که به نوعی معتاد کننده ست! جالبه که بدونیم مارکز شخصیت سرهنگ این رمان رو از سرگذشت پدربزرگش که از سرهنگ های درگیر توی جنگ های داخلی کلمبیا بوده، الگو برداری کرده و خودش وقتی این رمان رو توی پاریس مینوشت، مث شخصیت اول داستان (سرهنگ) توی اوضاع خیلی بد مالی قرارداشته! مارکز این کتاب کوتاه رو سال ۵۷ مینویسه، و کتاب چهار سال بعد چاپ میشه. نمیدونم چرا برای من غم و انتظاری که توی کتاب وجود داشت، خیلی بیشتر از میزان امیدواری سرهنگ به آینده و انتظار پر امیدش برای اومدن نامه ای که هیچوقت نیومد بود! پیری، تنگدستی مالی، بی کسی، بی پشتوانه برای آینده، از دست دادن پسرشون به خاطر یه جنگ داخلی، و… اینها همه چیزایی بود که قلبمو به دردمیاورد، اونجایی که میخواست خروس پسرشو بفروشه، یا کفشایی که میخوایت پس بده، غذایی که از مونده ذرت های خروس همسایه هاش بهشون دادن، همشون تعلیقی از درد بی مسی توی پیری بود! و خیلی جالب بود که از روستای ماکوندو و سرهنگ آئورلیانا بوئندیا از کتاب صد سال تنهایی هم اینحا حرف زده بود، که اون کتاب رو هم به دوستانی که نخوندم پیشنهاد میکنم واقعا یکی از بهترینها توی ژانر رئالیسم جادویی هست. مرسی دوست خوبم کتابراه
هیچ پاسخی ثبت نشده است.