خطر اسپویل
دختر جوانی است که از همان ابتدای قصه او را با حالی نذار و پریشان میبینیم او به پهنای صورت اشک میریزد و تنها جملهای که به زبان میآورد این است تقصیر من بود. حال دختر آنقدر خراب است که پاسخ درستی به سوالات مادرش نمیدهد؛ چه چیزی تقصیر اوست؟ چرا گریه میکند؟ چرا از دلیل حال بدش او چیزی نمیگوید؟ اما فقط یک جمله را تکرار میکند تقصیر من بود با رفتن به سمت باشگاه دلیل گریههای دختر روشن میشود اعضای باشگاه در میان جستجو و سوال و جوابهای مأموران پلیس، اشک میریزند و از دلیل قتل یکی از هم تیمی هایشان اظهار بی اطلاعی میکنند. دختر جوانی در روز شنبه که باشگاه تعطیل بوده در آن جا به قتل رسیده و کسی هویت قاتل و یا انگیزهی او برای این قتل را نمیداند با آمدن شخصیت اصلی که راوی داستان هم هست کم کم هویت قاتل نیز شناسایی میشود. اظهارات و اعترافهای او خبر از وجود غریبهای با ماشین دویست وشش میدهد که عادت داشته بهار دختر به قتل رسیده را در روزهای شنبه در باشگاه خالی ملاقات کند.
ممنونم از کتابراه
دختر جوانی است که از همان ابتدای قصه او را با حالی نذار و پریشان میبینیم او به پهنای صورت اشک میریزد و تنها جملهای که به زبان میآورد این است تقصیر من بود. حال دختر آنقدر خراب است که پاسخ درستی به سوالات مادرش نمیدهد؛ چه چیزی تقصیر اوست؟ چرا گریه میکند؟ چرا از دلیل حال بدش او چیزی نمیگوید؟ اما فقط یک جمله را تکرار میکند تقصیر من بود با رفتن به سمت باشگاه دلیل گریههای دختر روشن میشود اعضای باشگاه در میان جستجو و سوال و جوابهای مأموران پلیس، اشک میریزند و از دلیل قتل یکی از هم تیمی هایشان اظهار بی اطلاعی میکنند. دختر جوانی در روز شنبه که باشگاه تعطیل بوده در آن جا به قتل رسیده و کسی هویت قاتل و یا انگیزهی او برای این قتل را نمیداند با آمدن شخصیت اصلی که راوی داستان هم هست کم کم هویت قاتل نیز شناسایی میشود. اظهارات و اعترافهای او خبر از وجود غریبهای با ماشین دویست وشش میدهد که عادت داشته بهار دختر به قتل رسیده را در روزهای شنبه در باشگاه خالی ملاقات کند.
ممنونم از کتابراه