نظر م.عارفیان برای کتاب صوتی روزها در کتابفروشی موریساکی

یه کتاب عاشقانه با روای خوب و متنی روان
داستان از جایی شروع میشه که یک دختر جوان با همکارش قرار میذاشته اما متوجه میشه که اون درحال ازدواج.
دختر که منتظر این موضوع نیست و فکر می‌کرده پسر دوستش داره دچار آسیب روحی میشه و بدلیل دیدار مداوم با اون آقا محل کارش تغییر میده و برای مدت طولانی می‌خوابیدم تا یروز دایی دختر زنگ میزنم و اون رو دعوت می‌کنه تا به شهر اون بیاد و در کارش کمک کنه دختر برای اینکه بتونه زندگیشو بگذرونه می‌پذیرد و به شهر دایی می‌ره بعد به مدت در گرداندن کتابخانه دایی قدرت میگیره و روحیه از دست داده خودش رو بدست میاره اما سرور پسر مجدد پیغام میده و دختر با حمایت دایی می‌ره و با پسر دعوا می‌کنه و نامزد پسر حقیقت رو میفهمه و از پسر جدا میشه
زن دایی دختر خیلی وقت از پیش دایی دختر رفته و در طی این زمان بر میگرده و دختر به خواست دایی به زن نزدیک میشه تا دلیل این رفتن رو بفهمه برای فهمیدن این موضوع با زن دایی خودش به سفر چند روزه می‌ره م متوجه بیماری زن دایی میشه و بعد زن دایی دوباره دایی رو ترک می‌کنه
دایی با کمک دختر همسر خودشو پیدا میکنه
دختر مجدد دچار سوء تفاهم میشه پسر دیگه آیی در مسیرش قرار میگیره که فکر می‌کنه عاشقش هست و....
داستان مسیر عادی یک زندگی و ارزش آدمها و تاثیرشون رو در زندگی نشون میده
یه کتاب با یک متن روان از یک زندگی معمولی