داستان حس و حال خیلی خوبی بهم میداد. کتاب در مورد تولد فرزند و جمعیت رو به افزایش چین بود که دولت چین با تصویب قانون تک فرزندی جلوی این فرایند رو گرفته بود.
خانم مینگ یکی از شخصیتهای اصلی کتاب با وجود این قانون ادعا داشت که ده فرزند دارد و همین قضیه موضوع اصلی داستان بود که ماجرای جذاب و بامزهای رو ایجاد کرده بود. ده فرزند خیالی خانم مینگ هر کدام برای خود داستانی داشتند.
شخصیت اصلی داستان که یک مرد فرانسوی بود با تاثیر از این ماجرا فهمید که باید در زندگی خودش هم تغییری ایجاد کنه؛ بنابراین فرزندش رو پذیرفت و دوباره به زندگی قبلیاش برگشت.
کتاب همچنین در مورد مسائلی مثل تاثیر پیشرفته تر شدن شهرها بر زندگی انسانها و رشد جمعیت و... صحبت کرده.
کتاب میخواد به ما بفهمونه بین اون افرادی که متولد نمیشوند و جلوی تولدشون با قوانینی مثل قانون تک فرزندی چین گرفته میشه، ممکنه افرادی باشند که نابغه باشند، منجی دنیا باشند، دکتر باشند یا هر شغل دیگهای که به درد جامعه میخوره و این داستان میخواد به ما بگه به همین دلیل نباید جلوی تولدی گرفته بشه.
خانم مینگ یکی از شخصیتهای اصلی کتاب با وجود این قانون ادعا داشت که ده فرزند دارد و همین قضیه موضوع اصلی داستان بود که ماجرای جذاب و بامزهای رو ایجاد کرده بود. ده فرزند خیالی خانم مینگ هر کدام برای خود داستانی داشتند.
شخصیت اصلی داستان که یک مرد فرانسوی بود با تاثیر از این ماجرا فهمید که باید در زندگی خودش هم تغییری ایجاد کنه؛ بنابراین فرزندش رو پذیرفت و دوباره به زندگی قبلیاش برگشت.
کتاب همچنین در مورد مسائلی مثل تاثیر پیشرفته تر شدن شهرها بر زندگی انسانها و رشد جمعیت و... صحبت کرده.
کتاب میخواد به ما بفهمونه بین اون افرادی که متولد نمیشوند و جلوی تولدشون با قوانینی مثل قانون تک فرزندی چین گرفته میشه، ممکنه افرادی باشند که نابغه باشند، منجی دنیا باشند، دکتر باشند یا هر شغل دیگهای که به درد جامعه میخوره و این داستان میخواد به ما بگه به همین دلیل نباید جلوی تولدی گرفته بشه.