ریتم خوبی داشت و واقعا از ابتدا تا انتهاش هیجان حس میشد طوری که اگه وقت داشته باشید تو یک روز میخونیدش. نکته جالب دیگه اینکه داستان رو از دید تقریبا تمامی شخصیتهای اصلی روایت میکرد.
در کل بین کتابهایی که تا الان از مک فادن خوندم، به نظرم یک کتاب قوی بود و فقط به بخش دی نمیرسه.
ولی این نقد همیشگی من به سبک کتابهای مک فادن وجود داره که انگار کتاب هاش فقط برای سرگرمی و هیجان نوشته شدن، کمتر نکته ظریف یا زیبایی ادبی دارن و خیلی هاشون تو پرفروشهای نیویورک تایمز هستن... درحالیکه حتی تو همین ژانر کتابهای آگاتا کریستی شاید اینقدر پرهیجان و روان نبودن ولی خیلی زیباتر و هوشمندانه تر نوشته شدن. در کل انگار عمق خاصی ندارن ولی طوری هستن که من خودم با وجود همه این نقدها هرچند وقت یک بار کتابی ازین نوع میخونم. در نهایت با وجود سبک زندگی امروزی عجیب هم نیست که بیشتر به دنبال رسیدن به آدرنالین و دوپامین به سطحیترین و راحتترین شکل ممکن باشیم.
خطر اسپویل ❌ اگه کتاب و نخوندین ازینجا به بعد رو نخونین ❌
شرح تاثیری که افسردگی روی زندگی روزالی گذاشته بود خیلی زیبا و دقیق توصیف شده بود، کلا مک فادن اطلاعات روانشناسی و روانپزشکی خوب و درستی داره که در بخش دی هم مشخص بود.
تو کتاب هرکسی که کلودیا خواست به قتل برسونه، نتونست و در عوض زندگی کویین، روزالی و حتی گرتا تغییرات خیلی مثبتی داشت. این پایان خوش شاید برای دستهای از خوانندهها مطلوب باشه ولی چون اصلا واقع گرایانه نیست به دل من ننشست.
نظرتون درباره نفرت کلودیا از خواهرش چیه؟ ایا کویین به خاطر تمام بی توجهیاش لایق اون نفرت هست؟ یا کلودیا از اول بدون فکر کافی خودش رو فدای اینده خواهرش کرده بود؟
در کل بین کتابهایی که تا الان از مک فادن خوندم، به نظرم یک کتاب قوی بود و فقط به بخش دی نمیرسه.
ولی این نقد همیشگی من به سبک کتابهای مک فادن وجود داره که انگار کتاب هاش فقط برای سرگرمی و هیجان نوشته شدن، کمتر نکته ظریف یا زیبایی ادبی دارن و خیلی هاشون تو پرفروشهای نیویورک تایمز هستن... درحالیکه حتی تو همین ژانر کتابهای آگاتا کریستی شاید اینقدر پرهیجان و روان نبودن ولی خیلی زیباتر و هوشمندانه تر نوشته شدن. در کل انگار عمق خاصی ندارن ولی طوری هستن که من خودم با وجود همه این نقدها هرچند وقت یک بار کتابی ازین نوع میخونم. در نهایت با وجود سبک زندگی امروزی عجیب هم نیست که بیشتر به دنبال رسیدن به آدرنالین و دوپامین به سطحیترین و راحتترین شکل ممکن باشیم.
خطر اسپویل ❌ اگه کتاب و نخوندین ازینجا به بعد رو نخونین ❌
شرح تاثیری که افسردگی روی زندگی روزالی گذاشته بود خیلی زیبا و دقیق توصیف شده بود، کلا مک فادن اطلاعات روانشناسی و روانپزشکی خوب و درستی داره که در بخش دی هم مشخص بود.
تو کتاب هرکسی که کلودیا خواست به قتل برسونه، نتونست و در عوض زندگی کویین، روزالی و حتی گرتا تغییرات خیلی مثبتی داشت. این پایان خوش شاید برای دستهای از خوانندهها مطلوب باشه ولی چون اصلا واقع گرایانه نیست به دل من ننشست.
نظرتون درباره نفرت کلودیا از خواهرش چیه؟ ایا کویین به خاطر تمام بی توجهیاش لایق اون نفرت هست؟ یا کلودیا از اول بدون فکر کافی خودش رو فدای اینده خواهرش کرده بود؟