این کتاب از اون کتابهاست که آدمو با خودش روبهرو میکنه نه با شعار، بلکه با حقیقتی که از دل رنج بیرون کشیده شده. فرانکل تو دل تاریکترین تجربهی انسانی نشون میده که حتی وقتی همهچیز ازمون گرفته میشه هنوز یه چیز دست خودمونه و اون اینه که چطور به رنجمون معنا بدیم.
برای من این کتاب نه دربارهی زنده موندنه، بلکه دربارهی چطور زندگی کردن هست. آرومه، بی ادعاست ولی تأثیرش عمیقه مثل نوری که تو تاریکی روشن میشه، نه برای اینکه همه چیز رو حل کنه، بلکه برای اینکه راه رو بهمون نشون بده.
برای من این کتاب نه دربارهی زنده موندنه، بلکه دربارهی چطور زندگی کردن هست. آرومه، بی ادعاست ولی تأثیرش عمیقه مثل نوری که تو تاریکی روشن میشه، نه برای اینکه همه چیز رو حل کنه، بلکه برای اینکه راه رو بهمون نشون بده.