نظر 📚samira(◕ᴗ◕✿) برای کتاب پدران و پسران

پدران و پسران
📚samira(◕ᴗ◕✿)
۱۴۰۴/۰۲/۳۱
01
داستان پدران و پسران در مورد دو نسل قدیم و جدید است که در آن حرفهای فلسفی زیاد گفته میشود بازاروف دوست آرکادی که خود را نهیلیستی میگفت یعنی بر هیچ اصلی پایبند نیستند و اعتقاد ندارند در این میان حرفهای زیادی میگفت البته من با دولت روسیه آشنایی زیادی ندارم و از آن جا که بازاروف به حکومت اعتقاد نداشت بیشتر به علم توجه میکرد پدر و عموی آرکادی که بر اعتقاد قدیم خود پایبند بودند صحبتهای بازاروف بسیار تعجب میکردند آرکادی از دوست خود حمایت میکردو با او هم فکر بود البته افکار بازارروف عاقبت خوشی نداشت و انتهای داستان او بر اثر یک بیماری درگذشت در واقع او روحی سرکش و یکه تاز داشت که عقاید بزرگترهایش را به تمسخر میگرفت. در واقع نویسنده طرف هیچ یک از آن دورا نمیگرفت و بحثهای آنها را به صورت تخصصی بیان میکرد. داستان بسیار زیبایی بود اما کاش بازارف به حرف پدر و مادرش گوش میداد و مسیحی میشد زیرا او انگار دین نداشت. بازارف زیاد به حرف پدر و مادرش توجه نمیکرد اما آرکاردی به پدرش و عمویش توجه میکرد و عاقبت با یک دختر ازدواج کرد.
هیچ پاسخی ثبت نشده است.