داستان در مورد اینه که باید قدر دوستیهامونو بدونیم و همیشه به هم کمک کنیم و حق بقیه رو با تقلب تو بازی از بین نبریم
پدرام پسری بود که بخاطر علاقه شدید به توپ همیشه تو بازی با دوستاش جرزنی میکرد تا توپ رو خودش برداره و یه بار که توپو به سمت دوری شوت کرد وقتی دوید تا کسی توپو نتونه برداره و خودش سریع برش داره لابلای بوتهها جوجه تیغی رو اشتباه گرفت و دستاش پر از تیغ شد ولی دوستانش بهش کمک کردن تا حالش خوب بشه
سپاس از کتابراه
پدرام پسری بود که بخاطر علاقه شدید به توپ همیشه تو بازی با دوستاش جرزنی میکرد تا توپ رو خودش برداره و یه بار که توپو به سمت دوری شوت کرد وقتی دوید تا کسی توپو نتونه برداره و خودش سریع برش داره لابلای بوتهها جوجه تیغی رو اشتباه گرفت و دستاش پر از تیغ شد ولی دوستانش بهش کمک کردن تا حالش خوب بشه
سپاس از کتابراه