نظر Azadeh Sheibani برای کتاب صوتی کوکوی ترسو

کوکوی ترسو
Azadeh Sheibani
۱۴۰۴/۰۱/۱۵
00
داستان قشنگی بود کو کو یه جغد کوچک بود که از پرواز و تاریکی میترسید و برای همین خونه ش رو هم در پایین درخت ساخته بود. یه شب که از تو خونه ش بیرونو نگاه میکرد دید دو تا خرگوش سرگردون در جنگل راه میرن. ازشون پرسید که چکار میکنید؟ اونا گفتن که گم شدن و نمیتون مسیر برگشت به خونه شونو پیدا کنن و از جغد خواستن کمکشون کنه ولی اون گفت که از پرواز میترسه اونا گفتن باید بال بزنی مدام ولی جغد گفت میترسم یه دفعه یادم بره بال بزنم و خرگوشا گفتن باید مدام با خودت تکرار کنی من دادم بال میزنم تا یادت نره ولی جغد از ارتفاع هم خیلی میترسید. آخر به خرگوشا پیشنهاد داد که بیان شب تو خونه اون بمونن تا فردا صبح دنبال راه حلی بگردنصبح لاکپشت دانا در حال پیاده روی بود که دید دوتا خرگوش از خونه جغد بیرون اومدن ازشون پرسید چی شده و اونا داستانو توضیح دادن لاکپشت گفت من یه آبشاری میشناسم در نزدیکی اینجا که نگاه کردن بهش باعث میشه شجاعت بدست بیاری و بعد همگی اونحا رفتن. کوکو به ابشار نگاه کرد و گفت من الان خیلی شجاعم و شروع کرد به پرواز و تونست به خرگوشا کمک کنه تا خونه شونو پیدا کننآخر داستان میفهمیم که ابشار باعث شجاعت کوکو نمیشه بلکه اون با تمرین و اعتناد بنفسی که پیدا میکنه موفق میشه. سپاس از نویسنده و گوینده و کتابراه و همه کسانی که در انتشار این اثر یاری کردند🙏🌹
هیچ پاسخی ثبت نشده است.