درباره زرافهای است که مدام با صندلی اشتباه گرفته میشود.
" من صندلی نیستم! " پر از تصاویر پر جنب و جوش است که بچهها میخواهند آن را بارها و بارها بخوانند.
یک زرافه، که تازه وارد جنگل شده است، به نظر نمیرسد که بتواند حیوانات همکار خود را متقاعد کند که او یک صندلی نیست. از نظر آنها، او یک صندلی است و صندلیای برای بچهها. زرافه مدام شکایت میکند: "من یک زرافه هستم. " "آنها نمیتوانند ببینند؟ من لکهها و گوشها و چشم دارم" - او به استخوان هایش اشاره میکند...
" من صندلی نیستم! " پر از تصاویر پر جنب و جوش است که بچهها میخواهند آن را بارها و بارها بخوانند.
یک زرافه، که تازه وارد جنگل شده است، به نظر نمیرسد که بتواند حیوانات همکار خود را متقاعد کند که او یک صندلی نیست. از نظر آنها، او یک صندلی است و صندلیای برای بچهها. زرافه مدام شکایت میکند: "من یک زرافه هستم. " "آنها نمیتوانند ببینند؟ من لکهها و گوشها و چشم دارم" - او به استخوان هایش اشاره میکند...