تصور کنید که یک دنیای مخفی درون باغچههای سرسبز وجود دارد، جایی که خرگوشهای کوچک کلاههای عجیب به سر میگذارند، با دستمالهای گرهخورده سفر میکنند و مثل قهرمانان داستانهای حماسی، ماجراجویی میکنند! ماجرای بنیامین بانی دقیقاً ما را به چنین دنیایی میبرد—دنیایی که در آن، سبزیجات بیشتر از طلا ارزش دارند و گربهها هیولاهای غولپیکر قصهها هستند.
بنیامین، این خرگوش شجاع و کنجکاو، انگار نسخهی مینیاتوری از یک ماجراجوی قرن نوزدهمی است که به جای کشتی و قطبنما، با یک دستمال و یک هویج به دل خطر میزند. او و دوستش پیتر، مثل دزدان جسوری که قصد سرقت از گنجینهای گرانبها را دارند، به باغ ممنوعه میروند—با این تفاوت که به جای الماس و طلا، برگهای کاهو و تربچه میدزدند!
اما داستان فقط دربارهی غذا دزدی نیست؛ این ماجرا پر از درسهای ظریف زندگی است. مثل این که همیشه باید به حرف بزرگترها گوش داد (یا حداقل وقتی که میگویند "وارد باغ آقای مکگرگور نشو! " به هشدارشان توجه کنیم)، یا این که همیشه یک برنامهی فرار داشته باشیم، چون گربهها صبر و حوصلهی زیادی برای نگهداشتن زندانیان خرگوشی دارند!
در نهایت، بئاتریکس پاتر با قلم جادوییاش نهتنها یک داستان کودکانه، بلکه یک ماجراجویی تمامعیار خلق کرده است که اگر چشمانمان را ببندیم، میتوانیم صدای خشخش برگها زیر پاهای کوچک بنیامین را بشنویم و رایحهی تازهی باغ را حس کنیم. این کتاب به ما یادآوری میکند که گاهی زندگی چیزی جز یک باغ اسرارآمیز پر از فرصتهای خطرناک و خوشمزه نیست!
بنیامین، این خرگوش شجاع و کنجکاو، انگار نسخهی مینیاتوری از یک ماجراجوی قرن نوزدهمی است که به جای کشتی و قطبنما، با یک دستمال و یک هویج به دل خطر میزند. او و دوستش پیتر، مثل دزدان جسوری که قصد سرقت از گنجینهای گرانبها را دارند، به باغ ممنوعه میروند—با این تفاوت که به جای الماس و طلا، برگهای کاهو و تربچه میدزدند!
اما داستان فقط دربارهی غذا دزدی نیست؛ این ماجرا پر از درسهای ظریف زندگی است. مثل این که همیشه باید به حرف بزرگترها گوش داد (یا حداقل وقتی که میگویند "وارد باغ آقای مکگرگور نشو! " به هشدارشان توجه کنیم)، یا این که همیشه یک برنامهی فرار داشته باشیم، چون گربهها صبر و حوصلهی زیادی برای نگهداشتن زندانیان خرگوشی دارند!
در نهایت، بئاتریکس پاتر با قلم جادوییاش نهتنها یک داستان کودکانه، بلکه یک ماجراجویی تمامعیار خلق کرده است که اگر چشمانمان را ببندیم، میتوانیم صدای خشخش برگها زیر پاهای کوچک بنیامین را بشنویم و رایحهی تازهی باغ را حس کنیم. این کتاب به ما یادآوری میکند که گاهی زندگی چیزی جز یک باغ اسرارآمیز پر از فرصتهای خطرناک و خوشمزه نیست!