حقیقتا نمیشود از آن گذشت
ما بهعنوان انسان راه گریزی از آسیبها، دردها و رنجها نداریم. ما به این جهان نیامدهایم تا سراسر لذت و خوشی تجربه کنیم و بیآنکه تجربهای بیندوزیم، از صحنهی روزگار محو شویم. هر زخمی که میخوریم تجربهای است که به ما اضافه میگردد و مرحلهای است که در راه تکامل طی اما به میشود. این حرف این معنی نیست که خود را بیسلاح و بیدفاع در برابر هجوم مصائب رها سازیم و خود نیز مسبب زخم خوردنهای بیشترمان شویم. در واقع تجربه برای آن است که در مواجهه با طوفان بعدی، با آمادگی بیشتری عمل کنیم و توانایی پیشبینی شگفتیهای زندگی را در خود پرورش دهیم. در این مسیر همواره باید به یاد داشت که هیچ انسانی در هیچ کجا و هیچ زمانی نمیتواند آنقدر بر زندگی مسلط شود که از گزند هر آسیبی در امان بماند. هر زمان که بتوان نقشهی زندگی را خواند، هستی تغییر مسیر میدهد و موقعیتی کاملاً جدید برایمان تدارک میبیند. اما همهی اینها برای چیست؟ شاید عدهای آن را بدشانسی و شومبختی تعبیر کنند؛ اما در اصل زندگی در حال ایفای نقش خود بهعنوان معلم و پرورشدهندهی ماست.
ما بهعنوان انسان راه گریزی از آسیبها، دردها و رنجها نداریم. ما به این جهان نیامدهایم تا سراسر لذت و خوشی تجربه کنیم و بیآنکه تجربهای بیندوزیم، از صحنهی روزگار محو شویم. هر زخمی که میخوریم تجربهای است که به ما اضافه میگردد و مرحلهای است که در راه تکامل طی اما به میشود. این حرف این معنی نیست که خود را بیسلاح و بیدفاع در برابر هجوم مصائب رها سازیم و خود نیز مسبب زخم خوردنهای بیشترمان شویم. در واقع تجربه برای آن است که در مواجهه با طوفان بعدی، با آمادگی بیشتری عمل کنیم و توانایی پیشبینی شگفتیهای زندگی را در خود پرورش دهیم. در این مسیر همواره باید به یاد داشت که هیچ انسانی در هیچ کجا و هیچ زمانی نمیتواند آنقدر بر زندگی مسلط شود که از گزند هر آسیبی در امان بماند. هر زمان که بتوان نقشهی زندگی را خواند، هستی تغییر مسیر میدهد و موقعیتی کاملاً جدید برایمان تدارک میبیند. اما همهی اینها برای چیست؟ شاید عدهای آن را بدشانسی و شومبختی تعبیر کنند؛ اما در اصل زندگی در حال ایفای نقش خود بهعنوان معلم و پرورشدهندهی ماست.