موضوع کتاب بسیار جالب هست. در زندگی بعضی
افراد هم همینجوری روزها و سالها پیش میره بدون اینکه سعی داشته باشند تغییری در اون بدهند چون باور دارند هرانچه الان هست از پیش تعیین شده و تقدیرشون همین هست. از شخصیت پدر دوروتی خوشم نیومد اینکه همه کارهارو بدوش کسی بیاندازی و خودت کاری نکنی بنظرم اصلا قشنگ و انسانی نیست. مثلا پدر روحانی بود ولی ذره ایی خداشناس نبود و اینهمه از دخترش بعنوان کلفت کار میکشید. متنرم از ادمهای زورگو و فریبکار
افراد هم همینجوری روزها و سالها پیش میره بدون اینکه سعی داشته باشند تغییری در اون بدهند چون باور دارند هرانچه الان هست از پیش تعیین شده و تقدیرشون همین هست. از شخصیت پدر دوروتی خوشم نیومد اینکه همه کارهارو بدوش کسی بیاندازی و خودت کاری نکنی بنظرم اصلا قشنگ و انسانی نیست. مثلا پدر روحانی بود ولی ذره ایی خداشناس نبود و اینهمه از دخترش بعنوان کلفت کار میکشید. متنرم از ادمهای زورگو و فریبکار