نظر احمدی برای کتاب صوتی یاقوت کبود

یاقوت کبود
احمدی
۱۴۰۳/۱۲/۱۴
00
با سلام قصهی کتاب صوتی یاقوت کبود نوشتهی مریم سادات طباطبایی، از مطب دکتر آغاز میشود. زنی با زخمی بر روی گونهاش و عکس سونوگرافی در دست که هفتهی شانزدهم بارداریاش را نشان میدهد، بر روی صندلی اتاق انتظار نشسته که ناگهان برق جواهری آشنا بر گردن زنی، تمام خاطرات گذشته را برایش زنده میکند. آن زن که یک گردنبند خوشهی انگور از نگینهای بنفش و براق آمیتیس به گردن دارد، نادیا است؛ زنی که چند سال قبل، هم سفر راوی داستان بوده. نادیا بی توجه به زن باردار، ویلچر پیرمردی را به جلو هل میدهد و با لحنی عصبی و شکایت آمیز، خطاب به مخاطبش در پشت تلفن میگوید که کاش پیرمرد بمیرد تا او زودتر از دستش خلاص بشود....
هیچ پاسخی ثبت نشده است.