بی نظیر بود، کتابی بود که همزمان که دلم میخواست زودتر ببینم اخرش چی میشه، از اینکه داشت تموم میشد هم ناراحت بودم. مثل وقتی که یه سریال میبینی و عاشقش میشی و هی دلت میخواد زودتر فصل بعدیش رو بستازن منم دوست داشتم کتاب یه جلد دومی هم میداشت. اینقد لحظات زیبا و نفسگیری داشت که هر چند صفحه یکبار ناخوداگاه از شدت هیجان بلند میشدم دور اتاق راه میرفتم تا ذهنمو اروم کنم. واقعا میتونم بگم داستان انگار زندگی خیلی از ماهاس، مخصوصا که زندگی توی ایران باعث شده انبوهی از حسرت هارو داشته باشیم.
یه جایی توی زندگیای که تونست دوباره با باباش حرف بزنه، گریه م بند نمیومد و فک میکردم اگر من بودم هرگز زندگی دیگهای انتخاب نمیکردم، ولی بعد فهمیدم واقعا زندگی این نیست، فقط این پایان بندی میتونست نشون بده معنی زندگی چیه.
فقط میتونم بگم کیف کردم از خوندن این کتاب
یه جایی توی زندگیای که تونست دوباره با باباش حرف بزنه، گریه م بند نمیومد و فک میکردم اگر من بودم هرگز زندگی دیگهای انتخاب نمیکردم، ولی بعد فهمیدم واقعا زندگی این نیست، فقط این پایان بندی میتونست نشون بده معنی زندگی چیه.
فقط میتونم بگم کیف کردم از خوندن این کتاب