نظر 📚samira(◕ᴗ◕✿) برای کتاب صوتی مرگ

مرگ
📚samira(◕ᴗ◕✿)
۱۴۰۳/۱۲/۰۴
00
داستان دختری به نام سارا بود که به طور معجزه آسا صدای روح یک دختر را شنید. روح دختری که خودکشی کرده چون کسی او را دوست نداشته و سارا گفت اشتباه می کند و مردی برای او گریه می کرد دختر پشیمان شده بود چون تازه فهمید کسی او را دوست دارد اما مرگ او را با خود برد. صدای مرگ به سارا گفت نوبت تو هم می رسه. و سارا گفت امیدوارم هرچی زودتر خود را به من نشان دهی و صدای مرگ خندید. سارا پیرزنی را دید رد می شد به او کمک کرد و کیسه های خرید او را گرفت به او الهام شد که مدتی بعد به علت ایست قلبی می میرد سارا از پیرزن پرسید از زندگیش راضی هست و ازچیزی پشیمان نیست؟ پیرزن گفت من از زندگیم راضی بودم و اگر مرگ به سراغم بیاید آن را با کمال میل قبول می کنم اما چرا این سوال ها را از من می پرسی. سپس با شک گفت آیا تو مرگ هستی؟ سارا گفت متاسفم پدر من مرگ هست و بعد او مرد. اینکه سارا مرگ را پدر خود گفته خواسته به پیرزن قوت قلب بدهد و او را آرام کند. یا اینکه آن صدای مرگ واقعا روح پدرش بوده که مدتی قبل مرده.
هیچ پاسخی ثبت نشده است.