نظر مریم محبی برای کتاب صوتی یهودی سرگردان

کتاب در مورد افسانه یهودی سرگردانی است که حضرت عیسی وقتی به سمت صلیب برده میشد از او خواست تا کنار خانه‌اش دمی بنشیند اما یهودی به او توهین کرد و او را راند. بعد از این قضیه حضرت عیسی او را نفرین کرد که همواره در زمین سرگردان باشد (نمیرد و نتواند بایستد) به طوری که هرگاه می‌ایستاد صدایی از آسمان ندا میداد: برو! برو!
خانواده رن پن، بازمانده از نسل او هستند و او تلاش میکند از آن‌ها محافظت کند. بارها از آن‌ها محافظت کرده و مانند فرشته نجات، جانشان را نجات میدهد. تجسم او مرد جوان تنومندی با ابروان پیوسته است.
همه بازماندگان خانواده رن پن باید در روز خاصی در محل زندگی مارتین رن پن که ۱۵۰ سال پیش مرده است جمع شوند و پولی که در طی ۱۵۰ سال گردش داشته و به عدد قابل ملاحظه‌ای رسیده است را به عنوان ارثیه دریافت کنند.
ژزوئیتها در طی این ۱۵۰ سال به دنبال این گنج بوده‌اند و با توطئه تمام تلاش خود را میکنند که این افراد در موعد مقرر به محل تقسیم ارث نرسند و ارث توسط گابریل که کشیش ساده‌ای از خانواده رن پن است دریافت شود که او هم مالکیت اموال خود را به کلیسای ژزوئیت بخشیده است.
این قضیه قبلا توسط مارتین رن پن پیشبینی شده بود به همین علت تاریخ تقسیم ارث طبق وصیت نامه دوم به ۴ ماه بعد منتقل میشود.
و توسط رودن ژروئیت بی رحم، تمامی افراد خانواده رن پن با توطئه کشته میشوند و رودن به عنوان وکیل تام الاختیار گابریل برای دریافت ارثیه کامل به محل تقسیم ارث میرود...
در آخر رودن ناکام میماند و‌ارثیه سوزانده میشود.
و یهودی سرگردان بخشیده شده، پیر میشود و منتظر مرگ است.