داستان آشنایی در جامعه که تهش موجب تباهی زندگی دیگری میشود. کلیت داستان تکراری و کلیشهای بود اما مفهومی عمیق داشت. اینکه افکار و رفتار ما چقدر میتواند برای دیگری تعیین کننده باشد که زندگی را آسان تر یا پررنج تر برای دیگری رقم بزنیم. شاید یک لبخند شاید یک کلام مثبت شاید یک مکالمه پر ثمر تاثیری بر زندگی دیگری داشته باشد که باور نکنیم. مهربانی کردن به یکدیگر را فراموش نکنیم. آخر داستان همه کارکترها پشیمان بودند از رفتارشان شاید اگر فرصتدوباره داشتنددر رفتارشان تجدید نظر میدادند اما زندگی به ما فرصت نخواهد داد
ممنون از کتابراه
ممنون از کتابراه