نظر 📚maniya(◕ᴗ◕✿) برای کتاب صوتی پاچه خیزک

پاچه خیزک
📚maniya(◕ᴗ◕✿)
۱۴۰۳/۱۱/۳۰
00
داستان در واقع جهالت مردم را نشان میدهد اینکه مردی در بقالی با تلهاش موشی را گرفته و به بیرون نزد بقیه دکاندارها میبرد. مردم همه با کنجکاوی نگاه میکنند و برای نابودی او نظر میدهند یکی میگوید باید دمش را بگیری و او را بچرخانی. دیگری میگوید باید نصف شود یکی گفت من در تله را باز میکنم روی موش سریع نفت میریزم و دیگری کبریت را سریع داخل آن کند. تا اینگونه موش آتش بگیرد اما ناگهان هول شدم و موش آتش گرفته با دو خود را به بشکه نفت رساند. انفجار بزرگ صورت گرفت و همه فرار کردند مردمی که از نادانی باعث انفجار شدند به نظر من اید موج را در صحرای دور رها میکردند. واقعا حالم به هم خورد. اما ابتدای داستان که بازار جارو کشیده و هوای ملایم و درخت و جوی بود حس ملایمی به من داد.
مهدی خزایی
۱۴۰۳/۱۲/۲۹
به رویه سطحی داستان نگاه نکنید عمق دلستان را دریابید