نظر 📚samira(◕ᴗ◕✿) برای کتاب صوتی سیاه و صورتی

سیاه و صورتی
📚samira(◕ᴗ◕✿)
۱۴۰۳/۱۱/۲۴
00
داستان در مورد زنی هست که سالها از شوهر معتاد خود رنج میکشید در مقابل او مظلوم بود او حتی خرج بچهها را نمیداد و مدام دشنام میداد. مادر پیرش نیز غصه میخورد اما روزی پلیسها که تریاک را در دست او پیدا کردند او را زندان بردند سالهای طولانی زندان بود و زن و بچههایش خواهش میکرد به عیادتش بیایند. ولی زن نرفت و طلاق گرفت. او سبزی خوردن میفروخت و ترشی درست میکرد پیاز سرخ میکرد آبلیمو میفروخت و کارش رونق گرفت برای سه دخترش همه چیز خرید. و دیگر زنی لاغر و مظلوم نبود پس از سالها دو دخترش شوهر کرد و آخری را به دانشگاه فرستاده بود. مرد پس از آنها آزاد شد ریشهایش خاکستری شده بود ولی زن گفت برو گمشو در تمام این مدت ما خوش بودیم دخترها هم به تو کابوس میگویند و مرد با ساکش رفت.
هیچ پاسخی ثبت نشده است.