نظر رها rafiei برای کتاب صوتی جهنم، بهشت

جهنم، بهشت
رها rafiei
۱۴۰۳/۱۱/۲۰
00
جهنم. بهشت. مرا برد به تنهاییهای یک زن. به امید و جهنم شدن زندگی اش.. "مادرم همهی روز منتظرش بود. چیزی که باعث میشد او ساری نو بپوشد و موهایش را شانه کند. ". " درمورد همهی چیزهایی که او با پدرم اتفاق نظر نداشت با عمو پراتاپ مشترک بود. عشق به موسیقی، فیلم و خانه هایشان که در چند قدمی کلکته بود. مغازههای مشترکی که میشناختند. اتوبوسها و مسیر تراموا و... ". " مادرم با پراتاپ صدا کردنش هیچ مشکلی نداشت. چون از او کوچک تر بود ولی هیچ وقت پدرم را به اسم کوچک صدا نکرده بود
هیچ پاسخی ثبت نشده است.