نظر 📚samira⁦(⁠◕⁠ᴗ⁠◕⁠✿⁠)⁩⁦ برای کتاب صوتی در انتهای کودکی

در انتهای کودکی
مجید اوریادی زنجانی، آرمان رضایی
۴۹۷ رای
📚samira⁦(⁠◕⁠ᴗ⁠◕⁠✿⁠)⁩⁦
۱۴۰۳/۱۱/۲۰
داستان در مورد کودکان کار بود که به علت فقر مدرسه نمی رفت و در یک پارچه فروشی شاگرد بود صاحب مغازه که بسیار بدخل بود و شاگردش بسیار کار می کشید و به او دشنام می داد به او دو طاق پارچه داد که به حجره حاجی ببرد. طاق های سنگین را برد و داد. حاجی که مهربان بود به او سکه ای داد تا کباب برای خود بخرد او تشکر کرد در فکر بود که پول های اوستایی بد خلقش را بدزد رمز گاوصندوق را بلد بود می خواست اینگونه از کتک هایی که از او گره خورده است انتقام بگیرد. او در غیاب اوستا پول ها را برداشت و زمانی که می خواست مغازه را ببندد حاجی را دید که با مهربانی گفت خسته نباشی من با استاد حرف می زنم که دیگر شاگرد من شوی. پول موزت را دو برابر می کنم هزینه مدرسه ات را می دهم. و خداحافظی کرد. بچه تشکر کرد او اندکی مکث کرد و به فکر فرو رفت. آخر داستان مبهم بود و نفهمیدم آن بچه از کارش پشیمان شد یا خیر.
هیچ پاسخی ثبت نشده است.
👋 سوالی دارید؟