نظر 📚samira(◕ᴗ◕✿) برای کتاب صوتی نوای تار

نوای تار
📚samira(◕ᴗ◕✿)
۱۴۰۳/۱۱/۲۰
00
داستان پسری به نام برزو هست که پدرش از نوازندگان تار بود و او نیز از همان کودکی با ابزار موسیقی آشنا شده بود اما روزی پدرش با دوستانش قصد سفر به جای دیگر را داشتم تا نوازندگی کنند تصادف کردند و مردند. اذان پس مادرش تار را ممنوع کرده بود اما برزو یک تار خرید او پیرمردی به نام بهادر که نوازنده بود را پیدا کرد تا به او آموزش دهد استاد قبول کرد و برزو هر روز تار زدن را میآموخت. در مدرسهض یکی از پسرها به نام کیان یز تار زدن بلد بود او نیز به برزو ملحق شد و هر دو از استاد بهادر تار زدن یاد میگرفتند. عاقبت آنها بزرگ شدند و استادشان فوت کرد مادر برزو نیز که از ابتدا ناراضی بود و حالا ناراضی بود گفت من نگران بودم تو هم به سرنوشت پدرت دچار شوی. اما برزو گفت قول میدهد که او را هیچگاه تنها نگذارد.
هیچ پاسخی ثبت نشده است.