نظر ژاسمن شاهنظری برای کتاب همکار

کتابهای مک فادن را خیلی دوست دارم و این کتاب هم مثل بقیه کتابهای این نویسنده عالی بود. داستان روی دو کاراکتر اصلی داون و ناتالی میچرخه و وقایع از زبان این دو بیان میشه. مثل بقیه داستانهای فادن بسیار معمایی بود و نمیشد حدس زد که کاراکترصاف و ساده و مشکل دار رمان، داون، نقشه بسیار دقیق برای جنایتکار جلوه دادن ناتالی، دست به چه کارهایی زده است. داستان بر اساس دو احساس قوی عشق و انتقام میگرده. داستان نشان میده که نوجوانان تا چه حد میتونن نسبت به همسنان خود که دچار مشکل جسمی هستند بی رحم باشند و باعث خراب شدن زندگی انان تا حد مرگ شوند. دوست صمیمی داون به علت ازار و اذیت سایر نوجوانان مدرسه نا امید شده و دست به خودکشی میزند. همین مسئله باعث میشود که اتش انتقام در دل داون روشن شده و مرتبا شعله ور گردد، تا جایی که در سن جوانی با برادر میا، دوست صمیمیش، تصمیم به اجرای نقشه انتقام میشود و در نهایت حتی تصمیم میگیرد برای اینکه از ناتالی انتقام بگیرد و او را تا ابد به زندان بکشاند خودش را بکشد. در نهایت دست از این اقدام میکشد ولی برای مدتی باعث میشود که ناتالی جهنم را با پوست و استخوان خود لمس کند. در طی داستان، فادن به گره گشایی از معماها میکند و خواننده را متحیر میسازد. ترجمه کتاب بسیار خوب بود. ممنون از کتابراه.