نظر 📚samira⁦(⁠◕⁠ᴗ⁠◕⁠✿⁠)⁩⁦ برای کتاب صوتی ماهی و جفتش

ماهی و جفتش
ابراهیم گلستان، میلاد اردوبادی
۴۶۰ رای
📚samira⁦(⁠◕⁠ᴗ⁠◕⁠✿⁠)⁩⁦
۱۴۰۳/۱۱/۱۷
داستان در مورد یک مرد بود که به نمایشگاه ماهی‌ها رفته بود. یک راهروی تاریک از هر دو طرف دیواره‌های شیشه‌ای بودند که در آن‌ها پر از ماهی‌های جورواجور قرار داشت شیشه‌ها پر از نور بود و ماهی‌ها به هر طرف شنا می‌کردند مرد مجذوب دو ماهی شده بود که مدام در کنار هم بودند از هم دور و دوباره به هم نزدیک می‌شدند. آن دو ماهی نگار می‌خواستند یکدیگر را ببوسند. با هم حرکت می‌کردند و همسان بودند رایش خیلی عجیب بود چون ماهی‌های دیگر با هم نبودند. با خود می‌گفت این دو ماهی چقدر زیبا با یکدیگر هستند حتی از پهلو هم با یکدیگر بودند یک دفعه از هم دور می‌شدند و می‌رفتند اطراف چرخش می‌کردند و دوباره همان موقع به هم می‌رسیدند او تا به حال چنین چیزی ندیده بود. بچه با مادرش به آن جا آمد تا ماهی‌ها را تماشا کند مرد بچه را در آغوش گرفت و ماهی را به او نشان داد گفت که ببین آن دو ماهی چقدر قشنگ در کنار هم هستند اما بچه پس از دیدن گفت دوتا نیست یکی عکس هست و مرد که تازه متوجه اشتباهه دید خود شده بود با ناراحتی رفت
هیچ پاسخی ثبت نشده است.
👋 سوالی دارید؟