یک داستان فانتزی و تخیلی در مورد مرد کم عقل و نادان بود که به خاطر اینکه ۵ عدد همبرگر خرید و ۶ تا سس سر به ناکجا آباد درآورد او از اینکه یک سس اضافه دارد عصبی هست و وسواس فکری دارد و به فروشگاه برمیگردد و میگوید که آیا باید سس اضافه را پس بدهد یا شما یک همبرگر اضافه به من دهید فروشنده تعجب میکند و به جای اینکه مشکل او را حل کند یگوید باید به مدیر مراجعه کند مدیر نیز با شنیدن این حرف تعجب میکند و میگوید این همبرگرها از شرکت بزرگی در تهران استخراج میشود د نادان از شیراز به تهران میرود متاسفانه آن جا نیز مشکل او را حل نمیکنند و از آمریکا سر در میآورد ما عاقبت شانس با او یار میشود و مدیر شرکت همبرگرسازی آمریکا که یک پیرمرد پولدار و تنها است با شنیدن حرفهای او تعجب میکند اما عاقبت او را وارث خود میکند و من رئیس شرکت همبرگرسازی بزرگ آمریکا میشود. و با خود میگوید آیا تعداد سسها نانها و همبرگرها با یکدیگر برابر هستند یا خیر.
داستان بسیار قشنگی بود.
داستان بسیار قشنگی بود.