نظر 📚samira(◕ᴗ◕✿) برای کتاب صوتی شب هنگام

شب هنگام
📚samira(◕ᴗ◕✿)
۱۴۰۳/۱۱/۱۳
02
داستان در مورد زنی به نام یوهانا هست که تصمیم میگیرد در بامداد تاریکی با سگش پیادهروی کند آن هم درست زمانی که هوا سرد و سطح زمین از برف پوشیده شده است در داستان صدای قدمهای او بر روی برفها به گوش میرسد حس سرما را به مخاطب القا میکند همچنین اینکه هیچکس در شهر نیست و همه در خانههایشان هستند و سکوتی همه جا را فرا گرفته است در هنگام راه رفتن بالاخره ض رد پای یک انسان میبینند که در جای پارک ماشین تمام شده و بقیه راه را با ماشین رفته است در دو جای داستان میگوید سگش میشاشد که حالم را به هم زد. در بیشتر داستانهای خارجی که میخوانیم به سگهایشان محبت میکنند به نظر من این کار بسیار چندشه و کثیف هست سگها با وفا هستند ولی قدرت درک ندارند و دوستان خوبی برای انسانهای تنها نیستند.
هیچ پاسخی ثبت نشده است.