نظر 📚samira(◕ᴗ◕✿) برای کتاب صوتی یاقوت کبود

یاقوت کبود
📚samira(◕ᴗ◕✿)
۱۴۰۳/۱۱/۱۳
00
داستان در مورد زنی سختی کشیده بود که در کودکی وقتی ۱۶ ساله بود پدر الکلیاش او را به دوست پولدارش که سن باباشو داشته فروخت. آن پیرمرد پولدار که مهندس بود دست به زن داشت. فضای داستان در دریا اسکله و در داخل کشتی هست در اینجا ما بیشتر با اینجور محیطها آشنا میشویم صدای جذر و مد دریا سایه ماه افتاده در آب؛ صدای عرشه و ملوانهای سفیدپوش صدای سوت کشتی نورهای منعکس شده از کابینها و... همه حالات را بیان میکند آن زن با یکی از همکارانش در عرشه درد و دل میکند که به خاطر گردنبندی طلا که به شکل خوشه انگور بود و رویش نگین داشت از شوهرش کتک خورد. اما در انتهای داستان میفهمیم که خود آن همکار که برایش درد و دل کرده خود نیز بدبخت بوده و شوهر کتک زن داشته است. یعنی آن همکار چند سال بعد بدبخت شد و زن مهندس را دید که شوهر پیرش در خانه سالمندان است و او گردنبند انگور را در گردنش هست.
هیچ پاسخی ثبت نشده است.